Discover millions of ebooks, audiobooks, and so much more with a free trial

Only $11.99/month after trial. Cancel anytime.

شهر سوخته
شهر سوخته
شهر سوخته
Ebook119 pages59 minutes

شهر سوخته

Rating: 0 out of 5 stars

()

Read preview

About this ebook

اینجا شهر سوخته است

مردمان این شهر را سوزانده‌اند، می‌دانی آنان خود خویشتن را سوزاندند، آری در آن روزگارانی که ندایی زمین و آسمان را درنوردید آنان مسکوت ماندند و از آن تبعیت کردند، آخر از دیربازی آنان را آموخته بودند بدین خاموشی

حال که ندای دردآلود خشم از خیابان‌ها به گوش می‌رسد، حال که رنج را فدیه به مردم می‌دهند، حال که این بیداد داد آنان شده است

حال آنچه به طول این سالیان کاشتند را درو می‌کنند

این بذر همان دورترها است

همان دانه از نفرت که به دل اینان کاشتند را امروز بارور می‌بینند

دلم با هوای آلوده اینان نیست، دلم از روزگار اینان دور و سالیان است که از آنان دورمانده‌ام

مرا با هوای آنان چه کار

اینان انقلاب را به آیین انقلاب به پیش بردند، تنها هدف غایی در برابر همان انقلاب بود، چیزی فراتر از آن را استدعا نکردند

آری اینان استدعا کردند، حق خویش را اداعه کردند، بر آسمان چنگ زدند و بر خاک نشستند تا آنچه آرزو دارند را از والاتری فدیه گیرند، اینان حق را از آن محقان دیدند و در تمنای آن به خاک نشستند

شهرم سوخته است، بر دیوارهایش نقش خون رنگ بسته و هیچ از آزادی به میدان آن نیست

حال مدام می‌بافند، میدان اسارت را میدان آزادی نام می‌نهند، به واژگان می‌آویزند و در تمنای آزادی دل در گروی کلمات بسته‌اند

ما را با اینان چه کار، ما را با آزادی اینان چه کار؟

آزادی اینان به قیمت اسارت ما تمام خواهد شد

چگونه این قوم به حج رفته در طواف اسارت برآمدند، چگونه عقل را زایل کردند و بر ادعا چنگ انداختند، نوشته‌ها را آتش زدند و به قول فراخواندند،

 قول می‌داد، پیش‌تری خوانده بود، از او دورترها خوانده بودند و ای‌وای که در تمنا آزادی به اسارت چنگ انداختند

خاطرت هست، از حق رأی زنان گفت

پاسخ قبله‌ی عالم در ماه آنان چه بود؟

بر این حق خوانده شده تمرد کرد و فریاد وامصیبتا سر داد

او نداده بود که پادشاهش بر آسمان این حدیث مجمل را از کمی پیش‌تر خوانده بود

چرا نخواندند؟

چرا ندانستند؟

چرا تا بدین‌سان غریبه‌اند این قوم از خواندن و دانستن

اینان همه چیزدانان جهان‌اند

Languageفارسی
Release dateJul 30, 2023
ISBN9798223971139
شهر سوخته
Author

Nima Shahsavari

Nima Shahsavari He is an Iranian poet and writer He was born in 1990 in Mashhad. His writings include 41 volumes of books in the form of research works, novels, stories, articles and poems. Most of the themes of his works are about belief in life and equality, freedom, and critique of power He started writing at the age of 15 and at the age of 32 he published all his works in cyberspace To access the works of Nima Shahsavari, refer to Idealistic World website www.idealistic-world.com

Read more from Nima Shahsavari

Related to شهر سوخته

Related ebooks

Reviews for شهر سوخته

Rating: 0 out of 5 stars
0 ratings

0 ratings0 reviews

What did you think?

Tap to rate

Review must be at least 10 words

    Book preview

    شهر سوخته - Nima Shahsavari

    توضیحــات کتــاب

    سخنی با شما

    به نام آزادی یگانه منجی جانداران

    بر خود وظیفه میدانم تا در سرآغاز کتابهایم چنین نگاشتهای به چشم بخورد و همگان را از این درخواست باخبر سازم.

    نیما شهسواری، دست به نگاشتن کتبی زد تا بهواسطه آن برخی را به خود بخواند، قشری را به آزادگی دعوت کند، موجبات آگاهی برخی گردد و اینچنین افکارش را نشر دهد.

    بر خود، ننگ دانست تا بهواسطه رزمش تجارتی برپا دارد و این رزم پاک را به ثروت مادی آلوده سازد.

    هدف و آرمان، من از کسی پوشیده نیست و برای دانستن آن نیاز به تحقیق گسترده نباشد، زیرا که هماره سخن را ساده و روشنبیان داشتم و اگر کسی از آن مطلع نیست حال دگربار بازگو شود.

    بپا خواستم تا برابر ظلمهای بیکران خداوند، الله، یهوه، عیسی، انسان و یا هر نام دیگری که غایت و هدف را هماره باقدرت تلاقی داده است، فریاد برآورم و

    آزادی همه جانداران را فراهمسازم. رهایی جاودانی که دارای یک قانون است و آن احترام و آزار نرساندن به دیگر جانداران، گیاهان، حیوانات و انسانها است.

    بر خود ننگ میدانم که در راستای رسیدن به این هدف والا که همانا آزادی است قانون رهایی را نقض و باعث آزار دگر جانداران شوم.

    با مدد از علم و فناوری امروزی، میتوان راه گذشتگان را در پیش نگرفت و دگر چون گذشته برای نشر کتب از کاغذ استفاده نکرد، زیرا که این کاغذ از تن والای درختان زیبا غارت شود و موجبات مرگ این جاندار و تخریب طبیعت را حادث گردد.

    من خود هیچگاه نگاشتههایم را بر کاغذ، جان درخت نشر ندادم و تنها خواستهام از ناشران کتب نشر ندادن این نگاشتهها بر کاغذ است. حال چه از روی سودجویی و چه برای ترویج و اطلاعرسانی.

    امروز میتوان با بهرهگیری از فناوری در برابر مرگ و تخریب درختان این جانداران والا ایستادگی کرد، پس اگر شما خود را مبلغ افکار آزادگی میدانید که بیشک بیمدد از این نگاشته نیز هیچگاه به قتل طبیعت دست نخواهید زد. اگر هم تنها هدفتان سودجویی است و بر این پیشه پا فشارید بیبهره از کشتار و

    قتلعام درختان میتوانید از فناوری بهره گیرید تا کردارتان از دید من و دیگر آزاد اندیشان بهحق و قابلتکریم گردد.

    به امید آزادی و رهایی همه جانداران

    فصل اول

    اینجا شهر سوخته است

    مردمان این شهر را سوزانده‌اند، می‌دانی آنان خود خویشتن را سوزاندند، آری در آن روزگارانی که ندایی زمین و آسمان را درنوردید آنان مسکوت ماندند و از آن تبعیت کردند، آخر از دیربازی آنان را آموخته بودند بدین خاموشی

    حال که ندای دردآلود خشم از خیابان‌ها به گوش می‌رسد، حال که رنج را فدیه به مردم می‌دهند، حال که این بیداد داد آنان شده است

    حال آنچه به طول این سالیان کاشتند را درو می‌کنند

    این بذر همان دورترها است

    همان دانه از نفرت که به دل اینان کاشتند را امروز بارور می‌بینند

    دلم با هوای آلوده اینان نیست، دلم از روزگار اینان دور و سالیان است که از آنان دورمانده‌ام

    مرا با هوای آنان چه کار

    اینان انقلاب را به آیین انقلاب به پیش بردند، تنها هدف غایی در برابر همان انقلاب بود، چیزی فراتر از آن را استدعا نکردند

    آری اینان استدعا کردند، حق خویش را اداعه کردند، بر آسمان چنگ زدند و بر خاک نشستند تا آنچه آرزو دارند را از والاتری فدیه گیرند، اینان حق را از آن محقان دیدند و در تمنای آن به خاک نشستند

    شهرم سوخته است، بر دیوارهایش نقش خون رنگ بسته و هیچ از آزادی به میدان آن نیست

    حال مدام می‌بافند، میدان اسارت را میدان آزادی نام می‌نهند، به واژگان می‌آویزند و در تمنای آزادی دل در گروی کلمات بسته‌اند

    ما را با اینان چه کار، ما را با آزادی اینان چه کار؟

    آزادی اینان به قیمت اسارت ما تمام خواهد شد

    چگونه این قوم به حج رفته در طواف اسارت برآمدند، چگونه عقل را زایل کردند و بر ادعا چنگ انداختند، نوشته‌ها را آتش زدند و به قول فراخواندند،

    قول می‌داد، پیش‌تری خوانده بود، از او دورترها خوانده بودند و ای‌وای که در تمنا آزادی به اسارت چنگ انداختند

    خاطرت هست، از حق رأی زنان گفت

    پاسخ قبله‌ی عالم در ماه آنان چه بود؟

    بر این حق خوانده شده تمرد کرد و فریاد وامصیبتا سر داد

    او نداده بود که پادشاهش بر آسمان این حدیث مجمل را از کمی پیش‌تر خوانده بود

    چرا نخواندند؟

    چرا ندانستند؟

    چرا تا بدین‌سان غریبه‌اند این قوم از خواندن و دانستن

    اینان همه چیزدانان جهان‌اند

    اینان را چه هرج با دانستن که از کمی پیش‌تر همه چیز را دانسته‌اند

    لیکن حتی از همان منبع دانستن هم هیچ نخواندند

    بی‌مروتان دست کم آن که همه‌چیزدانی‌تان را مدیون از آنید را بخوانید

    دست کم به دانش آن با خبر شوید، با خبر نشدند و شهر سوخت

    شهر نسوخته است، او پا برجاست مردم این دیار سوخته‌اند، ذهن‌ها را به آتش کشیده‌اند، هیچ از آنان باقی نیست جز مشتی خاکستر، مردمان این

    Enjoying the preview?
    Page 1 of 1