Discover millions of ebooks, audiobooks, and so much more with a free trial

Only $11.99/month after trial. Cancel anytime.

کی خوابه
کی خوابه
کی خوابه
Ebook80 pages21 minutes

کی خوابه

Rating: 0 out of 5 stars

()

Read preview

About this ebook

یکی از شعرهای این دفتر را با هم از نظر می‌گذرانیم؛ تعریفی جدید از شعر در روزگار کشتار کلمات

شعر، یعنی که من هستم
یعنی صدایی هست
که می‌خواند سرودش را
در کوچة خاموش.

شعر بیدار است
و می‌داند که تنها نیست.
شعر، یعنی که ما هستیم
وتا هستیم جایی هست
برای رزم با تسلیم

شعر، یعنی که دردی هست
که باید گفت.
باید گفت بی‌پروا
از مردم در بند
از عزلت مادر
در ماتم فرزند

شعر، یعنی که باید گفت
از چوبه‌های دار
در کوچه و بازار
باید گفت بی‌تردید
از زخمهای راه
از محنت تبعید

شعر، یعنی شکفتن
از سکوت خاک
درد را شستن
در دیدة نمناک

شعر می‌گوید جهان زیباست
در شورش احساس
در جوشش امید
شعر فریاد انسان است
در شوق بالیدن
از سایه تا خورشید

Languageفارسی
PublisherFarhang Pouya
Release dateApr 29, 2022
ISBN9781005489823
کی خوابه

Related to کی خوابه

Related ebooks

Related categories

Reviews for کی خوابه

Rating: 0 out of 5 stars
0 ratings

0 ratings0 reviews

What did you think?

Tap to rate

Review must be at least 10 words

    Book preview

    کی خوابه - Farhang Pouya

    واژه

    رها شدن از قلم

    راندن بر واژه

    و باز‌گفتن

    بدور از حس سنگین سخن.

    گفتن از درد،

    تا زایش یک واژگان نو

    برای کتاب بزرگ ناگفته‌ها

    کی خوابه؟

    «کی خوابه، کی بیدار؟»

    همه خوابند،

    نیست یکی بیدار.

    و شب پیداست

    از روزن پندار

    و می‌پاید عبور خواب را

    از لحظه‌های فکر

    در کوچه‌های تار.

    راه خاموش است،

    شهر، بی‌گفتار.

    دریغی نیست،

    شب است این

    شبی تنها، ولی پرکار.

    * * *

    «کی خوابه؟ کی بیدار؟»

    صدا پرسید دیگربار.

    هوای شهر، ناگاه

    پاره‌ای لرزید

    و ماه تابید بر دیوار.

    کسی در دوردست

    بی‌اختیار خندید

    و دیگربار، با اصرار

    صدا پرسید:

    «کی خوابه»

    ولی گویی کسی نشنید.

    کیست بیدار

    در بستر تردید؟

    کدام رؤیای مهتابی

    سراغ صبح را

    از سنگ‌های خفته می‌گیرد؟

    * * *

    شهر تاریک است،

    راه ناهموار.

    دروغی نیست،

    شب است این

    شبی خالی، ولی تبدار.

    ۱۹۹۸

    آرزو

    در افسون اشک من امشب

    ستـاره‌ای طلوع کرده است

    که پیوسته از اعماق

    ترانه‌ای شگفت را تکرار می‌کند.

    کیست این ستارة دور

    دمیده بر استوای درد؟

    می‌خواند،

    می‌خواند،

    می‌خواند او

    با موج بلند دست‌هایش در گریز

    به اوج شعر بلنـد آرزو.

    در این شب شفاف سرد

    که آویخته بر سکوت خاک

    غبار تردید به راه،

    می‌تابد،

    می‌تابد،

    می‌تابد او

    آهنگ عشق را

    به روی بام خانة جهان.

    کیست این کهکشان اُنس

    شکفته از خون آسمان؟

    آه، ای اشک بی‌قرار

    بسرای دوباره اینک

    سرود سحرِ صبح را.

    شهری، شراره‌ای بر خاک

    می‌خواند از فردا،

    می‌سوزد ستاره وار.

    رنگ بهار

    برای تو، بی شک

    سرود زمین

    همیشه تازه است

    وقتی که در خزان تردید

    رنگ بهار پیدا می‌کنی.

    دستم به دست توست

    و قلبم می‌تپد

    با این خیال که روزی مرا

    - در شهر صبح -

    دوباره با نام صدا می‌کنی.

    من عاصی‌ام

    در باغ سحر.

    بگو با من،

    بگو کجا خواهد شکفت

    لبخند فتح؟

    حاشا ز فصل باد!

    وقتی که بر سکوت خاک

    Enjoying the preview?
    Page 1 of 1