For All of Us

By Piran Farhoodi

I was only seventeen when I was thrown into the turbulent sea of Iranian ​​political and social upheaval of the 80s. Unlike many of my friends, I survived living through the revolution, a semi-civil war and an eight-year war with the neighbouring country.

• Language: فارسی
• Publisher: Quip Publishing
• Release date: Jun 1, 2022
• ISBN: 9780645457919

Book preview

1. و آنگونه که فردوسی می‌گوید، اولین اتحاد دین و حکومت در زمان ساسانیان گیتی را به باد داد:

بر ایرانیان زار و گریان شدم                ز ساسانیان نیز، بریان شدم

چو با تخت، منبر برابر شود      همه نام نوبکر و عمر شود

نه تخت و نه دیهیم بینی، نه شهر      کز اختر، همه تازیان راست بخت

از این، مار خوار اهرمن چهرگان          ز دانایی و شرم، بی بهرگان

نه گنج و نه نام و نه تخت و نژاد          همی داد خواهند گیتی به باد

دین اسلام اولین دینی نیست که پیوندی ذاتی با سیاست و حکومت دارد. قبل از آن هم دین یهود دارای چنین ویژگی بود. ولی اسلام اولین دینی بود که سیستم خلافت را در عمل در طی قرون متمادی اجرا کرد. دیگر ادیان در طی زمان مورد استفاده حکومت ها قرار گرفتند ولی اسلام خودش عین حکومت بود. اینکه گفته می‌شود که پدیده‌ای به نام اسلام سیاسی زاییده دهه های آخر قرن بیستم است درست نیست. چرا که اسلام از همان ابتدا سیاسی بوده است و اگر در دورانی بس کوتاه از سیاست جدا مانده است، آن عجیب است.

اسلام دینی دنیایی است (بر خلاف اغلب ادیان دیگر که دین هایی آن دنیایی هستند) و علاوه بر این در شکل دین حکومتی ظهور کرد به طوری که سیاست تابعی از دین شد. از آنجایی که دانش انسانی، قواعد کردار و حکومت مباحثی فلسفی اند، اسلام وارد حیطه فلسفه نیز گردید.

اما فلاسفه اسلامی بر خلاف فیلسوفان عقلی یونان اساس داوری درباره درستی و کم و کیف دانش، کردار و حکومت را اصول دین یا ایمان قرار دادند. به عبارت دیگر به جای تحقیق و اکتشاف این مفاهیم بر اساس عقل، سعی کردند چنین مفاهیمی را از دل دین بیرون بیاورند و یا آن را با دین انطباق دهند.

فصل سوم

پیران شیوه تفکر راد را درک می کرد چرا که زمانی خود نیز همین طور می اندیشید. احساسات پاک راد را می‌توانست به راحتی بفهمد ولی آنچه برایش دشوار بود انتقال تمامی آنچه بود که در تجربه چهل ساله اش به دست آورده بود. انتقال تمامی این اطلاعات و احساسات پیچیده، زمان بسیار می خواست و پیران چنین زمانی نداشت. راد به سرعت از او دور می شد. هر روز بیشتر و بیشتر.

رویا یا کابوس همیشگی را دوباره دیده بود و مثل همیشه به آن فکر می کرد. دیوار سنگی خیس و سیاهی در برابرش بود و او برهنه و تنها دست بر دیوار می کشید تا راهی به بالا و یا به بیرون از آن بیابد. سردی و رطوبت سنگ خارای دیوار را بر روی دستش هنوز حس می کرد. برهنگی اش را هنوز شرمگنانه احساس می‌کرد و نازکی و شکنندگی اندامش در برابر سنگ خارا ناامیدش می کرد. دستی بر سینه اش گذاشت و ضربان تند قلبش را حس کرد. سالها بود که این خواب رهایش نمی‌کرد. شاید اگر می‌توانست یک بار دیوار را بشکند دیگر خوابش را نمی دید. ولی هر بار تنها دستش را به نرمی از این سنگ به آن سنگ می کشید بی آن که بالای دیوار را بنگرد و یا به چپ و راست نظری افکند. او بود و سنگ خارای سرد و خیس و نفسی که از شماره می افتاد. به یاد داشت که کجا و کی اول بار این خواب را دیده بود. شب اولی که دستگیر شده بود. هنوز هیجده سالش نشده