گفتگو با نفس سبز خدا
()
About this ebook
خدا کیست یا چیست؟ آیا آنقدر دست یافتنی و به انسان نزدیک است که بتوان با او هوایی نفس کشید، در حضورش خود را، بیپرده، زلال و راحت یافت و مکنونات قلبی خود را به رشتة کلام کشید؟
این شاید مهمترین سوال زندگی هر انسان باشد.
ممکن است که برای شما هم اتفاق افتاده باشد که در یک صحنه از زندگی خود یا دیگران به شدت به وجود خدا احساس نیاز کرده باشید. آنان که تنهاییهای عمیق را تجربه کردهاند، این حرف را بهتر میفهمند.
به اعتقاد من در ایران زیر مهمیز آخوندها، بزرگترین ظلم به خدا و به تبع آن به انسان شده است؛ به رابطهی خدا و انسان.
تصویری که خمینی و اسلاف او برآنند از خدا در ذهن انسان جا بیندازند، شکنجهگری است همانند خودشان. انتقامجویی است که با برپا کردن شعلههای سوزان دوزخ، از به سیخ کشیدن و کباب کردن آدمی جماعی کیف میکند و قهقهه میزند.
یک دادستان دون مایهی جمهوری اسلامی در خراسان رضوی در ۶مهر ۱۳۹۶ گفت: «اختیارات دادستان از اختیارات خداوند متعال به اندازهی بند انگشت کمتر است»!
بر این منوال و در این قاموس، باید اختیارات ولی فقیه ـ که هیچ خدایی را بنده نیست ـ دست کم به اندازهی بند انگشت از خدا بالاتر باشد!
جدا از باورهای ارتجاعی و کاسبکارانة فریسیان ریایی و عمامهداران کافر به خدا، برای ما انسانهای معمولی و بیادعا، خدا، یک نیاز عاشقانه است؛ همان «خدایی که در این نزدیکی است/ لای این شب بوها، پای آن کاج بلند/ روی آگاهی آب، روی قانون گیاه» خدایی که او را نافی اراده و خواستگاه خود نیافتهام.
آنچه در این کتاب میخوانید، دلزمزمههای قلبی تنهاست با یک یار حاضرغایب. کسی که میدانم «هست»
«او هست؛ آری، هست»
ژرفنای فراگیر سكوت
ـ كه قبیلهی رازها و سخنهاست ـ
گفت به من:
«او، هست»
غربالِ ساكت مهتاب،
در پچ پچ گنگ درختان نیمشب،
و باد آوارهگرد
ـ كه سبوی آوازهای شهیدان را به دوش می برد ـ
گفتند به من:
«او، هست»
تبسم آبی مكررِ آب،
و آینهها ـ كه اسرار خلوت هزاران چهره ی تنها را،
در خاموشی خود دارند ـ
گویی میگویند به من:
«او بوده است، هست و خواهد بود؛
ما نبودهایم.»
دیریست در درنگ دوست داشتنی شكوفهی بغض
بر درخت حنجره،
طلوع آهستهی كودك اشك
بر دستهای مادر چشم،
در ابری شدن دل
و جادو شدن خونگریههای قلم
«او» را می بینم.
...
آری، در این شعر؛ [كه میوهی تنهایی قرنهای قلب من
در كجاوه ی اشك است]
در چشمان تازهی تو
ـ كه آخرین واژگان مرا
گشاده پلك مینوشند ـ
او هست؛
آری، هست.
Who is God or what?
Is it so accessible and close to man that he can breathe air with it?
Is it possible to find comfort in his presence and tell him the secrets of his heart?
This is perhaps the most important question in every human life.
It may happen to you that in one scene of your life or in the lives of others, you have a strong need for God.
Those who have experienced deep loneliness understand this better.
In my opinion, in Iran, under the mullahs, the greatest injustice has been done to God and consequently to man; To the relationship between God and man.
The image that Khomeini and his predecessors intend to leave of God in the human mind is torture, like themselves.
It is a vengeance that enjoys torturing and laughing at the burning flames of hell.
A prosecutor of the Islamic Republic of Iran in Khorasan Razavi said: "The prosecutor's authority is less than the authority of God Almighty as much as a thumb"!
In this way and in this culture, the authority of the Supreme Leader - who is not a servant of God - should be at least as high as the finger of God!
Apart from the belief of hypocritical Freemasons and infidel turbans in God, for us ordinary human beings and unintentionally, God is a romantic need.
What you are reading in this book is heartfelt heartfelt loneliness with an absent friend present. The one I know is "there"
علیرضا خالو کاکایی
Ali reza khalo kakaee is an Iranian poet, songwriter, and Iranian authorThis exiled artist is against fundamentalist ruling of Iran.He comes from a country that taken hostage by reactionary and terrorist mullahsHe could not live in Iran for a different opinion and libertyHe was not allowed to publish their books freely in IranIran's freedom for this progressive intellectual is equal to his lifeWe publish some of his books for world-wide acquaintanceYour welcome to these books will spread freedom in Iranعلیرضا خالوکاکایی با تخلص (ع. طارق) شاعر، ترانه سرا و نویسندهی آزادی خواه و آوانگارد ایرانی است. او زندگی و قلمش را صرف مبارزه با دولت فناتیستی ایران کرده است. ما جمعی از ادب دوستان، تصمیم گرفتیم ـ بخشی از آثار او را که در اینترنت موجود است ـ بدون دخل و تصرف و با رعایت قوانین کپی رایت، باز نشر و منعکس کنیم. امیدواریم بتوانیم آثار سایرین هنرمندان مردمی و در تبعید را نیز در آینده در نوبت انتشار قرار دهیم.این هنرمند ایرانی مخالف با بنیادگرایی مذهبی، بر اساس خاطراتی که در کتاب «من و برفهای سهیل» نوشته، در سال ۱۳۴۱ در یک خانوادهی فقیر در شهر سنقر کلیایی به دنیا آمد. به نقاشی و کتاب علاقه وافر داشت. در ۱۴سالگی یک مجموعه قصه برای کودکان نوشت. در ۱۵سالگی با خواندن کتابهای دکتر علی شریعتی، صمد بهرنگی و دفاعیههای مهدی رضایی به دنیای مبارزه و سیاست قدم گذاشت و همراه با جوانان آزادیخواه و انقلابی شهر به فعالیت زیرزمینی روی آورد. با شروع تظاهرات دانشآموزی علیه شاه در سال ۱۳۵۷ به آن پیوست و در سرنگونی دیکتاتوری نقش فعال داشت. با تأسیس جنبش ملی مجاهدین به عضویت در آن درآمد. در سال ۱۳۶۰ با تأثیرپذیری از جان باختن تعدادی از دوستانش به سرودن شعر متمایل شد. به دلیل مخالفت با دیکتاتوری ولایت فقیه و استبداد جدید در زیر پردهی دین زندگی مخفی اختیار کرد. در سال ۱۳۶۵ از طریق غیرقانونی از ایران خارج شد و به مقاومت سازمان یافته علیه دیکتاتوری پیوست.او در بارهی زندگی مخفی خود در مقدمهی کتاب سکوت آبی ماه، دومین مجموعه شعر خود، اینچنین نوشته است:«آن سال به دلیل فشارهای عظیم روحی، تنهایی در پشت درهای بسته و پنجرههای تاریک، در به دری و آوارگی و تحت تعقیب بودن به وسیلهی پاسداران، و زیستن ۲۴ساعته در وضعیت آمادهباش، تازه به شعر روآورده بودم و داشتم در کنار فعالیتهای سیاسی، آن را تجربه میکردم. البته آشناییام با ادبیات و نیز داستاننویسی به ۱۴سالگیام برمیگردد؛ یعنی ۵سال زودتر از خطرکردن ناشیانه در وادی شعر. شعر را نه برای شاعر شدن و بودن یا چاپ کتاب، که سنگ صبوری میدیدم که میتوان دلزمزمههای مکنون را با آن در میان نهاد.روزهای سیاهی که بر روشنفکران و آزادیخواهان ایران در حکومت ولایت فقیه گذشته و میگذرد، قابل بازگفتن نیست.اگر روزی سلطان محمود غزنوی در پاسخ به خلیفهی عصر خویش میگفت: «من از بهر عباسیان انگشت در کردهام در همهی جهان و قرمطی میجویم و آنچه یافته آید و درست گردد بردار میکشند...» روح الله الموسوی الخمینی، خود خلیفه بود و امرش مطاع، او آزادیخواهان و دگراندیشان عصر خود را «منافق»، «مرتد»، «مهدورالدم»، «محارب»، «یاغی» و «باغی» خوانده و فتوای او برای کشتار زندانیان سیاسی در تابستان۶۷ این بود:«رحم بر محاربين ساده انديشی است، قاطعيت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول ترديدناپذير نظام اسلامی است، اميدوارم با خشم و كينهی انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضايت خداوندمتعال را جلب نمائيد، آقايانی كه تشخيص موضوع به عهدهی آنان است وسوسه و شك و ترديدنكنند و سعی كنند [اشداء علی الكفار] باشند.»به پای دارندگان چوبههای دار و جلادانش که گویی این میزان از درندهخویی را ظرفیت نداشتند، با دستهای مرتعش، از طریق احمد خمینی رقعهیی نوشته و شک خود نسبت به شامل بودن حکم در مورد همهی زندانیان را، در سوالی ضمیمهی این حکم کردند. پاسخ آنها به سرعت داده شد:«هر كس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حكمش اعدام است، سريعا دشمنان اسلام را نابود كنيد، در مورد رسيدگی به وضع پروندهها در هر صورت كه حكم سريعتر انجام گردد همان مورد نظر است.»آری، من در چنین شرایطی با شعر محرم شدم و به آن رو کردم. پیشاپیش بگویم که این قفسهای رنگین از کلمات، به لحاظ هنری فاقد ارزش هستند. آنچه آنها را در حال حاضر از پاکسازی و به دور ریخته شدن، مانع میشود، خاطرات و خطرات و پارههای عزیزی از عمر هستند که نمیتوان کتمانشان کرد. مطمئن هستم و ایمان دارم روزی خواهد رسید که نسلهای پس از ما، آزادی را تنفس خواهند کرد و آزادی را خواهند اندیشید، در آزادی از آزادی خواهند نوشت؛ این سیاهمشقها برای آنان است.علیرضا خالوکاکایی (ع. طارق) با اینکه بهطور حرفهای به مبارزه با دیکتاتوری دینی حاکم بر ایران اشتغال داشته اما آثار متعددی در زمینهی شعر و نثر دارد. او از شاعران و نویسندگانی است که پیوسته به نوگرایی باور داشته و هیچگاه در یک سبک درجا نزده است. علاوه بر شعر، داستان کوتاه و رمان، در زمینة وزن شعر و اسلوب نویسندگی تجارب خود را ارائه کرده است. برخی نوشتههای موجز او تم عرفانی ـ فلسفی دارد. نمونههایی از آن را در کتابهای دلگریههای قلم، درنگپارهها و مکث در پرانتز آبی میتوان یافت. او و دیگر شاعران و نویسندگان آزادیخواه و در تبعید، خود را شاعران مقاومت ایران میخوانندع. طارق، شعر مقاومت را در یکی از مقالههای خود اینگونه تعریف میکند«حین نبرد انقلابی ، پیوسته عواطفی به منصهی ظهور میرسند که فرصت پرداختن به آنها نیست؛ از دعای بدرقهی مادری گرفته ، تا سفرهیی نان و پنیر که یک روستایی برای چریک زخمی فراهم میآورد، تا کبوتری که بر لبهی بام یک خانهی تیمی قبل از تسخیر، آرامش ابریشمی خود را جار میزند و تا دانهیی که دستی برای گنجشکان میپاشد؛ قبل از اینکه گلولهیی قلب او را از هم بپاشاند.لحظاتی هستند؛ لحظاتی نادر و معصوم؛ لحظاتی که چشمان خونی جلاد و نگاههای چوبی نامحرم، آن را نمیبینند؛ لحظاتی که در رژهی زنجیرها و تازیانهها گم میشوند. شعر مقاومت، این لحظات را از زیر غبار فراموشی نجات میدهد و آنها را از خلوت خاطرات آفرینندگان و ناظران آنها بیرون میکشد و با قلم بر انگارهی سپید کاغذ میسپارد تا وجدانهای حساس انسانی، آن را در حال و آینده دریابند.شعر مقاومت ـ با این تعریف ـ بیان لحظات و صداهای گذرا و فراموش شده است. سوژههای شعر مقاومت، بسیار متنوع و پردامنهاند و عواطف ناب و گستردهیی را در برمیگیرند؛ سوژهها و عواطفی که شاعر مقاومت، یا عاجز از بیان تمامی آنهاست، یا فرصت تصویر آنها را ندارد زیرا خود در متن آتش است و جزیی از جریان متلاطم مبارزه.آری، شاعر مقاومت، در گرماگرم نبرد سهمگین سرنوشت، مجال روی کاغذ آوردن ندارد او تنها به ثبت حادثهیی در عاطفهی خود بسنده میکند و با قطره اشکی تأثر خود را بروز میدهد تا پیشآیی دقیقهیی چند برای ثبت و تصویر؛ که ممکن است هیچگاه پیش نیاید.»کتابهای زیر تاکنون از علیرضا خالوکاکایی تاکنون در فضای مجازی به انتشار رسیده است:شعر:دیدم خدا میگریست ۹۶ ـ ۱۳۹۳فرصت آبی شعر ۹۶ ـ ۱۳۹۳آخرین حرف خزان ۱۳۶۰آبیترین و سفر ۱۳۷۳آواز ماهیان ۱۳۶۸باریدن از ناگهانتبعید به شعرهای خیس ۶۶ ـ ۱۳۶۵تپش در میان دو مرگ ۷۶ـ ۱۳۷۳تکرار تا زیبایی ۶۹ ـ ۱۳۶۸چامههای فصل خاکستر ۶۵ ـ ۱۳۶۰در تبعید خاک ۱۳۸۰سایهها و باد ۷۹ ـ ۱۳۶۷سکوت آبی ماه ۱۳۶۰گفتیم نه و ایستادیم ۸۰ ـ ۱۳۷۹رمان:آنان که با منند بیایند ـ جلد۱ ۱۳۹۷ـ ۱۳۸۶آنان که با منند بیایند ـ جلد۲آنان که با منند بیایند ـ جلد۳آنان که با منند بیایند ـ جلد۴داستان کوتاه:بهار از دیوارها گذشته بود ۱۳۶۷برفها و سکوت ۱۳۶۴مقاله و جستار:بالهای بی قافیه ۱۳۹۳مترسک و پرندهی نخستین خطر ۱۳۹۷جوانههای آبی چخماق ۱۳۹۷چکههای ترد عقیق ۹۸ـ ۱۳۹۷قیام تا آزادی ۱۳۹۶میان من و نگاه ۱۳۸۴تحقیق:جادوی نوشتن (یادداشتهایی در بارهی نویسندگی) ۱۳۸۳نبض احساس (آشنایی با وزن یا ریتم در شعر کلاسیک، نیمایی و شعر سپید) ۱۳۸۳مافیای بیت خامنهای و اهمیت تحریم آن ۱۳۹۸فلسفی ـ عرفانی:دلگریههای قلم ۱۳۸۸درنگپارهها ۱۳۸۹مکث در پرانتز آبیخاطره و اتوبیوگرافی:من و برفهای سهیل ۱۳۸۳نمایشنامه:سفر تا اعماق آینه ۱۳۸۳
Read more from علیرضا خالو کاکایی
جادوی نوشتن Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsمن و برفهای سهیل Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsبرفها و سکوت Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsنبض احساس ـ آشنایی با وزن یا ریتم در شعر کلاسیک، نیمایی و شعر سپید Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsمافیای بیت خامنه ای و اهمیت تحریم آن Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsمترسک و پرندهی نخستین خطر Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsجوانههای آبی چخماق Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsتبعید به شعرهای خیس Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsگفتیم نه و ایستادیم Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsقیام تا آزادی Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsدر تبعید خاک Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsعروسک نیز میگرید Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsآنان که با منند بیایند ـ جلد ۴ Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsسکوت آبی ماه Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsباریدن از ناگهان Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsبالهای بی قافیه Rating: 5 out of 5 stars5/5
Related to گفتگو با نفس سبز خدا
Related ebooks
گفتیم نه و ایستادیم Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsدل گریه های قلم Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsعروسک نیز میگرید Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsباریدن از ناگهان Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsبه گلاریس عزیزم Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsدرنگ پاره ها Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsکوه معطر Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsبالهای بی قافیه Rating: 5 out of 5 stars5/5بمان تا عشق دریایی بیافریند Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsکی خوابه Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsآواز ماهیان Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsتبعید به شعرهای خیس Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsهشتاد نامه عاشقانه اول Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsرزم نامه Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsقیام Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsThe Vine Girl: A Book of Self-Wisdom Poetry (دختر رَز: دفتری از شعر حکمت خویشتن) Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsنامه های معروف جهان Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsرویا Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsدَوَران Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsThe Notes-یاد داشت ها Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsهنوز نه -مجموعه شعر: " Still Not- a Persian poetry collection " Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsیادداشتها Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsبالاتر از سیاهی رنگیست Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsاز-مجموعه شعر-Of-poetry collection-(Persian original text) Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsتپش در میان دو مرگ Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsMaghze soogvar Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsتکرار تا زیبایی Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsعبور از ممنوع Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsطغیان Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsزیبای نهان Rating: 0 out of 5 stars0 ratings
Reviews for گفتگو با نفس سبز خدا
0 ratings0 reviews
Book preview
گفتگو با نفس سبز خدا - علیرضا خالو کاکایی
گفتوگو با نفس سبز خدا
علیرضا خالوکاکایی (ع. طارق)
تابستان ۱۳۹۶
گفتوگو با نفس سبز خدا
علیرضا خالوکاکایی (ع. طارق)
تابستان ۱۳۹۶
عکسها: برگرفته از اینترنت
شابک: ۹۷۸۱۱۰۰۵۰۳۱۳۴۳
خدايا! مرا ببخش! اگر در رگرگههایی از عمر ناپایدار به بودن تو، ترديد كردهام؛ زيرا نخواستهام تو را از ميان باورهاي عتيق و بايدهاي كور پدرسالار به چنگ آورم.
خدايا! مرا ببخش! از اينكه گاهگاه وجودت را بيرحمانه زير سوال بردهام؛ آن هنگام كه دختركي زنده به گور ـ در هجومِ وحشي تاراج ـ با استغاثهيي جگرخراش تو را صدا ميزد، و دستي نبود، دراز شده به ياري او. ببخش، ببخش، مرا ببخش!
خدايا! مرا ببخش! كه نخواستم انسان را فدا كنم؛ زيرا عشق به تو را نافي انسان نيافتهام.
خدا کیست یا چیست؟
آیا آنقدر دست یافتنی و به انسان نزدیک است که بتوان با او هوایی نفس کشید، در حضورش خود را، بیپرده، زلال و راحت یافت و مکنونات قلبی خود را به رشتهی کلام کشید؟
این شاید مهمترین سوال زندگی هر انسان باشد.
ممکن است که برای شما هم اتفاق افتاده باشد که در یک صحنه از زندگی خود یا دیگران به شدت به وجود خدا احساس نیاز کرده باشید. آنان که تنهاییهای عمیق را تجربه کردهاند، این حرف را بهتر میفهمند.
به اعتقاد من در ایران زیر مهمیز آخوندها، بزرگترین ظلم به خدا و به تبع آن به انسان شده است؛ به رابطهی خدا و انسان.
تصویری که خمینی و اسلاف او برآنند از خدا در ذهن انسان جا بیندازند، شکنجهگری است همانند خودشان. انتقامجویی است که با برپا کردن شعلههای سوزان دوزخ، از به سیخ کشیدن و کباب کردن آدمی جماعی کیف میکند و قهقهه میزند.
یک دادستان دون مایهی جمهوری اسلامی در خراسان رضوی در ۶مهر ۱۳۹۶ گفت: «اختیارات دادستان از اختیارات خداوند متعال به اندازهی بند انگشت کمتر است!»
بر این منوال و در این قاموس، باید اختیارات ولی فقیه ـ که هیچ خدایی را بنده نیست ـ دست کم به اندازهی بند انگشت از خدا بالاتر باشد!
جدا از باورهای ارتجاعی و کاسبکارانهی فریسیان ریایی و عمامهداران کافر به خدا، برای ما انسانهای معمولی و بیادعا، خدا، یک نیاز عاشقانه است؛ همان «خدایی که در این نزدیکی است/ لای این شب بوها، پای آن کاج بلند/ روی آگاهی آب، روی قانون گیاه» خدایی که او را نافی اراده و خواستگاه خود نیافتهام.
آنچه در این کتاب میخوانید، دلزمزمههای قلبی تنهاست با یک یار حاضرغایب. کسی که میدانم «هست»
«او هست؛ آری، هست»
ژرفنای فراگیر سكوت
ـ كه قبیلهی رازها و سخنهاست ـ
گفت به من:
«او، هست»
غربالِ ساكت مهتاب،
در پچ پچ گنگ درختان نیمشب،
و باد آوارهگرد
ـ كه سبوی آوازهای شهیدان را به دوش می برد ـ
گفتند به من:
«او، هست»
تبسم آبی مكررِ آب،
و آینهها ـ كه اسرار خلوت هزاران چهرهی تنها را،
در خاموشی خود دارند ـ
گویی میگویند به من:
«او بوده است، هست و خواهد بود؛
ما نبودهایم.»
دیریست در درنگ دوست داشتنی شكوفهی بغض
بر درخت حنجره،
طلوع آهستهی كودك اشك
بر دستهای مادر چشم،
در ابری شدن دل
و