قیام تا آزادی
()
About this ebook
این کتاب در اواخر سال ۱۳۹۶ به صورت مقاله های مجزا به نگارش درآمده و پس از ۲سال بدون هیچ تغییری در محتوا و دست بردن در تحلیل ها به صورت یک کتاب عرضه میشود.
گزینهیی از کتاب:
در 20 خرداد ۱۳۹۶، فراشان حکومتی و جماعت دورباش! کورباش! گوی دربار خامنه ای اعلام کردند قرار است شاعران حکومتی و مداحان و مجیزگویان در یک مراسم فرمایشی به نام «دیدار شاعران با مقام معظم رهبری» شرکت داشته باشند. این شوی به تمام معنا مسخره با تحریم گسترده از سوی جامعهی ادبی ایران مواجه شد و مانند سایر خیمهشب بازیهای کساد حکومتی به نمایش انزجار و انجماد تبدیل گردید.
خامنهای در کنار ثروتهای افسانهیی، مانند اسلاف تاریخی خود، سلطان محمود خوارزمشاه، فتحعلیخان و ناصرالدین شاه قاجار نیاز به ندیمان قلم به مزد و ملک الشعراهای آنچنانی دارد و برای آن خاصهخرجی نیز میکند.
با دیدن این نمایش وهن شعر و شاعر، بیاختیار فراخواندن اجباری حافظ به دربار تیمور لنگ، ولی فقیه کشورگشای قرن هشتم هجری، در اذهان تداعی میشود. این سلطان مخوف با ورود به هر دیار، پس از به خاک و خون کشیدن مردم و ساختن مناره از کله های خونچکان و در حالی که ستونهای دود و آتش از اطراف و اکناف شهر به هوا بلند بود و لشگریانش به غارت و تجاوز مشغول بودند، دستور میداده تا مشاهیر و دانشمندان شهر را برای نمایش اجباری به دربار او ببرند؛ نمایشی که هدف آن، دست انداختن بزرگان شهر با فضل، فروشی یکسویهی تیمورلنگ بود. البته باصطلاح شاعران شرکت کرده در بارگاه سفیانی خامنه ای، جزو مشاهیر و ادبای شهر نیستند. صد دوجین از آنها انگشت کوچک امثال قاآنی هم نمیشوند. آنها بادمجان دورقاب چینها و عملهی طربی هستند که «شاه سلطان خلیفه» در بساط طرب و مزاح به آنها درم و درهم خونآلود میدهد تا او را مدح کنند و از یک روضه خوان خزیده در کسوت یک خلیفهی منفور، «مقام معظم!» بتراشند و تلاش کنند حافظهی خرافهگریز و دروغ ناپذیر ملت ما را بفریبند.
روشنفکر، نویسنده و شاعر مردمی، در کنار و در صف مردم است، در کنار کارتن خوابها و زیرپلخوابها، در کنار کودکان از سرما کبود شدهی خیابانی، در کنار اعدامیها و شکنجهشدگان، نه در دربارها و بارگاه های بناشده بر استخوان محرومان. آری، به قول شاملوی بزرگ:
«امروز شعر حربهی خلق است
زیرا که شاعران
خود شاخهیی ز جنگل خلقند،
نه یاسمین و سمبل گلخانهی فلان».
ای عار و ننگ! بر آن شعری که مفسر، خط دهنده و نقادش، یک خلیفهی خونریز و منفور باشد؛ و از موضع جنت مکان به خود اجازهی نظر دادن در مورد سبک و محتوای شعر هم بدهد. خدایا این چه وهنی است که زمانهی ما به آن دچار شده است؟!!
چنین رفتاری با شعر و شاعر، الگوبرداری ناشیانه یک خلیفهی دوپولی از رفتار تیمورلنگ با حافظ شیرازی است.
در سال 794 ه.ق وقتی تیمور شیراز را تصرف کرد، دستور داد حافظ را به حضورش بیاورند. حافظ که در این هنگام بسیار سالخورده بود و از قرار معلوم چشمانش نیز آب مروارید آورده بود، از این احضار اجباری به یک مجلس فرمایشی بسیار جریحه دار و آزرده خاطر شد. وقتی تیمور به او گفت:
«من اکثر ربع مسکون را با این شمشیر و هزاران جای و ولایت را ویران کردم تا سمرقند و بخارا را که وطن مالوف و تختگاه من است آباد سازم، تو مردک به یک خال هندی ترک شیرازی آن را فروختی؟ در این بیت که گفتهیی:
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
بخال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را»
حافظ با هوشیاری و فراست ویژهی خویش دریافت که هدف از این دیدار، وهن شاعران توسط یک جهانگشای فاتح و خونریز است، با خونسردی و همراه با یک لبخند، جوابی درخور یک سلطان مخوف و دریده دهان به او داد:
«ای سلطان عالم از آن بخشندگی است که بدین روز افتاده ام»؛
به روایتی دیگر میگویند او را دست انداخت و با زیرکی گفت:
«شعر من آنگونه که شما شنیدهاید نیست و در اصل چنین است:
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سه من قند و دو خرما را!!!».
و بعد آزردگی خاطر خود از این دیدار نفسگیر را، در غزلی اینگونه بروز داد:
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جو بوکه برآید
بر در ارباب بیمروت دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید.
او به جای این که سلطان خلیفهی عصر خود را «مقام معظم!» و «امام!» بخواند، به او «صوفی دجال فعل ملحد شکل» لقب داد.
***
آری، این رهنمودی است برای تمام شاعران در تمامی اعصار. مرزبندی قاطع با این گونه شوهای مسخره، مهوع و انزجاربرانگیز وظیفهی مقدم شاعران ملی و مردمی است؛ رعایت حرمت و استقلال و جایگاه قلم، چنین مرزکشیدنی را ضروریتر میکند. با
علیرضا خالو کاکایی
Ali reza khalo kakaee is an Iranian poet, songwriter, and Iranian authorThis exiled artist is against fundamentalist ruling of Iran.He comes from a country that taken hostage by reactionary and terrorist mullahsHe could not live in Iran for a different opinion and libertyHe was not allowed to publish their books freely in IranIran's freedom for this progressive intellectual is equal to his lifeWe publish some of his books for world-wide acquaintanceYour welcome to these books will spread freedom in Iranعلیرضا خالوکاکایی با تخلص (ع. طارق) شاعر، ترانه سرا و نویسندهی آزادی خواه و آوانگارد ایرانی است. او زندگی و قلمش را صرف مبارزه با دولت فناتیستی ایران کرده است. ما جمعی از ادب دوستان، تصمیم گرفتیم ـ بخشی از آثار او را که در اینترنت موجود است ـ بدون دخل و تصرف و با رعایت قوانین کپی رایت، باز نشر و منعکس کنیم. امیدواریم بتوانیم آثار سایرین هنرمندان مردمی و در تبعید را نیز در آینده در نوبت انتشار قرار دهیم.این هنرمند ایرانی مخالف با بنیادگرایی مذهبی، بر اساس خاطراتی که در کتاب «من و برفهای سهیل» نوشته، در سال ۱۳۴۱ در یک خانوادهی فقیر در شهر سنقر کلیایی به دنیا آمد. به نقاشی و کتاب علاقه وافر داشت. در ۱۴سالگی یک مجموعه قصه برای کودکان نوشت. در ۱۵سالگی با خواندن کتابهای دکتر علی شریعتی، صمد بهرنگی و دفاعیههای مهدی رضایی به دنیای مبارزه و سیاست قدم گذاشت و همراه با جوانان آزادیخواه و انقلابی شهر به فعالیت زیرزمینی روی آورد. با شروع تظاهرات دانشآموزی علیه شاه در سال ۱۳۵۷ به آن پیوست و در سرنگونی دیکتاتوری نقش فعال داشت. با تأسیس جنبش ملی مجاهدین به عضویت در آن درآمد. در سال ۱۳۶۰ با تأثیرپذیری از جان باختن تعدادی از دوستانش به سرودن شعر متمایل شد. به دلیل مخالفت با دیکتاتوری ولایت فقیه و استبداد جدید در زیر پردهی دین زندگی مخفی اختیار کرد. در سال ۱۳۶۵ از طریق غیرقانونی از ایران خارج شد و به مقاومت سازمان یافته علیه دیکتاتوری پیوست.او در بارهی زندگی مخفی خود در مقدمهی کتاب سکوت آبی ماه، دومین مجموعه شعر خود، اینچنین نوشته است:«آن سال به دلیل فشارهای عظیم روحی، تنهایی در پشت درهای بسته و پنجرههای تاریک، در به دری و آوارگی و تحت تعقیب بودن به وسیلهی پاسداران، و زیستن ۲۴ساعته در وضعیت آمادهباش، تازه به شعر روآورده بودم و داشتم در کنار فعالیتهای سیاسی، آن را تجربه میکردم. البته آشناییام با ادبیات و نیز داستاننویسی به ۱۴سالگیام برمیگردد؛ یعنی ۵سال زودتر از خطرکردن ناشیانه در وادی شعر. شعر را نه برای شاعر شدن و بودن یا چاپ کتاب، که سنگ صبوری میدیدم که میتوان دلزمزمههای مکنون را با آن در میان نهاد.روزهای سیاهی که بر روشنفکران و آزادیخواهان ایران در حکومت ولایت فقیه گذشته و میگذرد، قابل بازگفتن نیست.اگر روزی سلطان محمود غزنوی در پاسخ به خلیفهی عصر خویش میگفت: «من از بهر عباسیان انگشت در کردهام در همهی جهان و قرمطی میجویم و آنچه یافته آید و درست گردد بردار میکشند...» روح الله الموسوی الخمینی، خود خلیفه بود و امرش مطاع، او آزادیخواهان و دگراندیشان عصر خود را «منافق»، «مرتد»، «مهدورالدم»، «محارب»، «یاغی» و «باغی» خوانده و فتوای او برای کشتار زندانیان سیاسی در تابستان۶۷ این بود:«رحم بر محاربين ساده انديشی است، قاطعيت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول ترديدناپذير نظام اسلامی است، اميدوارم با خشم و كينهی انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضايت خداوندمتعال را جلب نمائيد، آقايانی كه تشخيص موضوع به عهدهی آنان است وسوسه و شك و ترديدنكنند و سعی كنند [اشداء علی الكفار] باشند.»به پای دارندگان چوبههای دار و جلادانش که گویی این میزان از درندهخویی را ظرفیت نداشتند، با دستهای مرتعش، از طریق احمد خمینی رقعهیی نوشته و شک خود نسبت به شامل بودن حکم در مورد همهی زندانیان را، در سوالی ضمیمهی این حکم کردند. پاسخ آنها به سرعت داده شد:«هر كس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حكمش اعدام است، سريعا دشمنان اسلام را نابود كنيد، در مورد رسيدگی به وضع پروندهها در هر صورت كه حكم سريعتر انجام گردد همان مورد نظر است.»آری، من در چنین شرایطی با شعر محرم شدم و به آن رو کردم. پیشاپیش بگویم که این قفسهای رنگین از کلمات، به لحاظ هنری فاقد ارزش هستند. آنچه آنها را در حال حاضر از پاکسازی و به دور ریخته شدن، مانع میشود، خاطرات و خطرات و پارههای عزیزی از عمر هستند که نمیتوان کتمانشان کرد. مطمئن هستم و ایمان دارم روزی خواهد رسید که نسلهای پس از ما، آزادی را تنفس خواهند کرد و آزادی را خواهند اندیشید، در آزادی از آزادی خواهند نوشت؛ این سیاهمشقها برای آنان است.علیرضا خالوکاکایی (ع. طارق) با اینکه بهطور حرفهای به مبارزه با دیکتاتوری دینی حاکم بر ایران اشتغال داشته اما آثار متعددی در زمینهی شعر و نثر دارد. او از شاعران و نویسندگانی است که پیوسته به نوگرایی باور داشته و هیچگاه در یک سبک درجا نزده است. علاوه بر شعر، داستان کوتاه و رمان، در زمینة وزن شعر و اسلوب نویسندگی تجارب خود را ارائه کرده است. برخی نوشتههای موجز او تم عرفانی ـ فلسفی دارد. نمونههایی از آن را در کتابهای دلگریههای قلم، درنگپارهها و مکث در پرانتز آبی میتوان یافت. او و دیگر شاعران و نویسندگان آزادیخواه و در تبعید، خود را شاعران مقاومت ایران میخوانندع. طارق، شعر مقاومت را در یکی از مقالههای خود اینگونه تعریف میکند«حین نبرد انقلابی ، پیوسته عواطفی به منصهی ظهور میرسند که فرصت پرداختن به آنها نیست؛ از دعای بدرقهی مادری گرفته ، تا سفرهیی نان و پنیر که یک روستایی برای چریک زخمی فراهم میآورد، تا کبوتری که بر لبهی بام یک خانهی تیمی قبل از تسخیر، آرامش ابریشمی خود را جار میزند و تا دانهیی که دستی برای گنجشکان میپاشد؛ قبل از اینکه گلولهیی قلب او را از هم بپاشاند.لحظاتی هستند؛ لحظاتی نادر و معصوم؛ لحظاتی که چشمان خونی جلاد و نگاههای چوبی نامحرم، آن را نمیبینند؛ لحظاتی که در رژهی زنجیرها و تازیانهها گم میشوند. شعر مقاومت، این لحظات را از زیر غبار فراموشی نجات میدهد و آنها را از خلوت خاطرات آفرینندگان و ناظران آنها بیرون میکشد و با قلم بر انگارهی سپید کاغذ میسپارد تا وجدانهای حساس انسانی، آن را در حال و آینده دریابند.شعر مقاومت ـ با این تعریف ـ بیان لحظات و صداهای گذرا و فراموش شده است. سوژههای شعر مقاومت، بسیار متنوع و پردامنهاند و عواطف ناب و گستردهیی را در برمیگیرند؛ سوژهها و عواطفی که شاعر مقاومت، یا عاجز از بیان تمامی آنهاست، یا فرصت تصویر آنها را ندارد زیرا خود در متن آتش است و جزیی از جریان متلاطم مبارزه.آری، شاعر مقاومت، در گرماگرم نبرد سهمگین سرنوشت، مجال روی کاغذ آوردن ندارد او تنها به ثبت حادثهیی در عاطفهی خود بسنده میکند و با قطره اشکی تأثر خود را بروز میدهد تا پیشآیی دقیقهیی چند برای ثبت و تصویر؛ که ممکن است هیچگاه پیش نیاید.»کتابهای زیر تاکنون از علیرضا خالوکاکایی تاکنون در فضای مجازی به انتشار رسیده است:شعر:دیدم خدا میگریست ۹۶ ـ ۱۳۹۳فرصت آبی شعر ۹۶ ـ ۱۳۹۳آخرین حرف خزان ۱۳۶۰آبیترین و سفر ۱۳۷۳آواز ماهیان ۱۳۶۸باریدن از ناگهانتبعید به شعرهای خیس ۶۶ ـ ۱۳۶۵تپش در میان دو مرگ ۷۶ـ ۱۳۷۳تکرار تا زیبایی ۶۹ ـ ۱۳۶۸چامههای فصل خاکستر ۶۵ ـ ۱۳۶۰در تبعید خاک ۱۳۸۰سایهها و باد ۷۹ ـ ۱۳۶۷سکوت آبی ماه ۱۳۶۰گفتیم نه و ایستادیم ۸۰ ـ ۱۳۷۹رمان:آنان که با منند بیایند ـ جلد۱ ۱۳۹۷ـ ۱۳۸۶آنان که با منند بیایند ـ جلد۲آنان که با منند بیایند ـ جلد۳آنان که با منند بیایند ـ جلد۴داستان کوتاه:بهار از دیوارها گذشته بود ۱۳۶۷برفها و سکوت ۱۳۶۴مقاله و جستار:بالهای بی قافیه ۱۳۹۳مترسک و پرندهی نخستین خطر ۱۳۹۷جوانههای آبی چخماق ۱۳۹۷چکههای ترد عقیق ۹۸ـ ۱۳۹۷قیام تا آزادی ۱۳۹۶میان من و نگاه ۱۳۸۴تحقیق:جادوی نوشتن (یادداشتهایی در بارهی نویسندگی) ۱۳۸۳نبض احساس (آشنایی با وزن یا ریتم در شعر کلاسیک، نیمایی و شعر سپید) ۱۳۸۳مافیای بیت خامنهای و اهمیت تحریم آن ۱۳۹۸فلسفی ـ عرفانی:دلگریههای قلم ۱۳۸۸درنگپارهها ۱۳۸۹مکث در پرانتز آبیخاطره و اتوبیوگرافی:من و برفهای سهیل ۱۳۸۳نمایشنامه:سفر تا اعماق آینه ۱۳۸۳
Read more from علیرضا خالو کاکایی
نبض احساس ـ آشنایی با وزن یا ریتم در شعر کلاسیک، نیمایی و شعر سپید Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsمافیای بیت خامنه ای و اهمیت تحریم آن Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsجادوی نوشتن Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsبرفها و سکوت Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsمن و برفهای سهیل Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsگفتگو با نفس سبز خدا Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsمترسک و پرندهی نخستین خطر Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsباریدن از ناگهان Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsجوانههای آبی چخماق Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsاوکراین، نبرد برای آزادی Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsدل گریه های قلم Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsدرنگ پاره ها Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsعروسک نیز میگرید Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsتبعید به شعرهای خیس Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsزندگی در پارادایم اعتراض Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsآواز ماهیان Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsتکرار تا زیبایی Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsعبور از ممنوع Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsآنان که با منند بیایند ـ جلد ۴ Rating: 0 out of 5 stars0 ratings
Related to قیام تا آزادی
Related ebooks
گفتیم نه و ایستادیم Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsزندگی در پارادایم اعتراض Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsجوانههای آبی چخماق Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsروز شُمارِ دیکتاتوری: امیر سارم Rating: 5 out of 5 stars5/5The World’s Outlook Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsعبور از ممنوع Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsرزم نامه Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsسکوت آبی ماه Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsطغیان Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsThe Promised Age’s Sights فرهنگ و تمدّن جهان در عصر موعود Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsCollective Security Within Reach Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsالله جبار الضار جلد اول تاریخ: الله جبار الضار, #1 Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsقیام Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsتکرار تا زیبایی Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsلولیتا خوانی در تهران ترجمه به فارسی Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsآفکینش Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsردپای انسان Rating: 5 out of 5 stars5/5تهمینه Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsBuilding a World Federation: The Key to Resolving Our Global Crises Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsجهان آرمانی Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsقضاوت خدا Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsبالهای بی قافیه Rating: 5 out of 5 stars5/5مطالعات جنسیت: هویت، وضعیت و حقوق زنان Rating: 5 out of 5 stars5/5باریدن از ناگهان Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsHamrahe Doshman Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsرویا Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsدری به بینهایت Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsPrison Research: Islamic Republic of Iran Rating: 5 out of 5 stars5/5
Reviews for قیام تا آزادی
0 ratings0 reviews
Book preview
قیام تا آزادی - علیرضا خالو کاکایی
«مردم خوزستان ۸ سال زیر خمپاره و موشک همین کفار شهید دادند و فداکاری کردند، به خاطر آب و برق خوزستان از نمایش چنین اقتداری دست برداریم؟ این اقتدار را نمایش ندهیم؟»
اين جملهی درخشان، اقتباس از سخنرانی احمد علمالهدي، در نمايش جمعهبازار مشهد در ۶ اسفند۱۳۹۵ است. او در قسمتی از سخنرانیاش بار دیگر همین مضمون را با وقاحت بیشتر تکرار کرد:
«شما میگویید چون سیل آمده و مردم خوزستان بیآبی و بیبرقی کشیدند ما... این اقتدار را در نیرومندی اسلام به دنیا نمایش ندهیم و اعلام نکنیم که اردوغان و سعودی دستنشاندههای آمریکایی هستند که با اسرائیل دست دادند و مسلمانان نیستند؟»
دلیل يقهدرانيهای او در این نمایش جمعه، بظاهر پاسخ به يك توييت مصطفی تاجزاده، از شکنجهگران لاحق، بریدگاه سابق و اصلاحطلبان فعلی رژیم بود. تاجزاده در توییتی با هشتك دلواپس- خوزستانيم نوشته بود: «وقتی حفظ اسد مهمتر از پاسداری از خوزستان شد دیدن چنین وضع ناگواری دور از انتظار نبود».
***
از ديد اين رژيم و سران آدمخوار و ايرانستيز آنان، بيآبي وبيبرقي مردم زحمتكش و به جان آمدهی خوزستان هيچ اهميتي ندارد. اهميتي ندارد كه در اهواز، کارون، باوی، حمیدیه، هندیجان، دشت آزادگان، شادگان، آبادان، خرمشهر، هویزه و ماهشهر قطعی آب و برق زندگی شهروندان را فلج كرده. آنها ميگويند به درك ۳۵۰ هكتار از اراضي خوزستان دچار تغيير جدي شده و ۴۸ هزار هكتار تالاب خشكشده در اين استان بوجود آمده است؛ و عجبا اين در حالي است كه تا این تاریخ، ۲۲ استان كشور درگير ريزگردها شدهاند و در حقيقت خوزستان اولين قرباني اين پديده است.
وضعيتي چنين اسفبار فقط و فقط محصول سياست ايران برباد ده نظام ولایتفقیه است. این نظام از نان شب ملت ايران براي مطامع تروريستي در ديگر كشورها میزند و به آن با وقاحت تمام افتخار هم میکند.
بنا به اعتراف نمايندهی مردم دزفول در مجلس رژيم، دولت در بودجهی سال ۹۶ هيچ بودجهيي براي ريزگردها اختصاص نداده است.
بله براي اين رژيم، مهم، «اقتدار نظام» و سياست صدور سركوب و ارتجاع آن به ماوراي مرزهاي ايران است؛ همان چيزي كه مردم ايران آن را در قيام ۸۸ در خيابانهاي تهران با شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران» به چالش كشيدند.
آخوند دانه درشت نظام، علم الهدي، در حالي غيه ميكشد و يقه ميدراند كه خود در كاخهاي سفياني و بدور از هوايي اشباع شده با ريزگردها خوش ميگذراند؛ و هرگز نه طعم بيآبي كشيده و نه يك آن بيبرق بوده؛ و نه دچار خناق و تنگي نفس ناشي از هواي كثيف و غبارآلود گشته است.
«اقتدار نظام» همان ترجمان سلطهی سياه و سركوبگرانهی نظامي است كه از ابتداي تحكيم سلطهی خود بر گردن ملت ايران به تنها چيزي كه فكر نكرده و در قاموس او محلي از اعراب نداشته، سعادت و بهروزي ايران و ايراني بوده است.
از يادمان نرفته است كه امام رذالت پيشگان نيز از همان روزهاي اول كه قدمهاي منحوسش را بر خاك ايران گذاشت، گفت:
«هیچ من نمیتوانم تصور کنم و هیچ عاقلی نمیتواند تصور کند که بگویند ما خونهایمان را دادیم که خربزه ارزان بشود! ما جوانهایمان را دادیم که خانه ارزان بشود. هیچ عاقلی جوانش را نمیدهد که خانه ارزان گیرش بیاید. مردم همه چیزشان را برای جوانهاشان میخواهند.
آدم، اقتصاد را برای خودش میخواهد؛ خودش را به کشتن بدهد که اقتصادش درست بشود؟! این معقول نیست. یا جوانهایشان را به کشتن بدهند که نان ارزان گیرش بیاید؟! این یک چیز معقولی نیست.
...آنهایی که دم از اقتصاد میزنند و زیربنای همه چیز را اقتصاد میدانند از باب این که انسان را نمیدانند یعنی چه، خیال میکنند که انسان هم یک حیوانی است که همان خورد و خوراک است! منتها خورد و خوراک این حیوان با حیوانات دیگر یک فرقی دارد. این چلوکباب میخورد؛ او کاه میخورد؛ اما هر دو حیوانند».
آری آری، از منظر اين رژيم و بنيانگزار كفنپارهی آن، سرنوشت مردم ايران مهم نيست. آب و برق و نان شب، حرام است. و به خيابان آمدن و فرياد كشيدن براي حداقل هواي تميز، براي حداقل نفس كشيدن، جرمي نابخشودني است. آخر عمق راهبردي رژيم سوريه است؛ نه استانهاي ايران. مگر يكبار مهدی طائب، رئیس قرارگاه راهبردی عمار، به صراحت نگفت:
«سوریه استان سی و پنجم و یک استان استراتژیک برای ماست. اگر دشمن به ما هجوم کند و بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد اولویت با این است که ما سوریه را نگه داریم».
حال خامنهاي دارد به اين اولويت خود عمل ميكند. بخوبي به ياد داريم كه در دوران رياست جمهوري اوباما، خبرگزاری بلومبرگ، به نقل از استفان میستورا، سخنگوی نماینده ویژه سازمان ملل در سوریه، گفت: «ایران سالانه ۶ میلیارد دلار به دولت بشار اسد کمک مالی میکند». البته اين خبرگزاري همان موقع هم اعلام كرد: «چند کارشناس خاورمیانه در مصاحبه با بلومبرگ تخمین زدهاند که کمک مالی ایران به سوریه رقمی بیش از این است».
ندیم شهادی، مدیر مرکز مطالعات شرق مدیترانه فارس در دانشگاه تافتز آمریکا، نيز گفت: «ایران در سالهای ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ بین ۱۴ تا ۱۵ میلیارد دلار کمک نظامی و اقتصادی به رژیم اسد کرده، با وجود این که در آن سالها رابطه بانکها و معاملات ایران با نظام مالی جهانی قطع بوده است».
اين است سياست چوب حراج بر مايملك ملت ايران، براي هزينه كردن در كشورهاي ديگر؛ هزينهاي كه صرف كشتار و سياهروزي ملتهاي ديگر ميشود.
اما خيزش مردم قهرمان با شعار «خوزستان نفت داره، مردم بدبخت داره»، «مشكل ما حل نشه، اهواز قيامت ميشه» بشارت از آغاز «هوايي تازه» است؛ هوايي كه با بهار دلانگيز خود خبر از تغييري شگرف را به دنبال دارد؛ و آن چيزي نيست جز اقتدار بيبديل ملت شريف ايران، در برابر اقتدار نظام جهل و جنايت؛ و آن روز دور نيست.
۶ اسفند۱۳۹۵
«صندوق توسعهی ملي»،
پزي عالي! «قلكي» خالي!
«صندوق توسعهی ملي»، اين عنوان پرطمطراق تهي از ارز و خالي از محتوا، مانند «اقتصاد مقاومتي»، در اقتصاد شترگاوپلنگي آخوندها، شعاري دجالگرانه بيش نيست. اين صندوق كه براي مقابله با نوسانهاي قيمت نفت تشكيل شده بود ـ و در حقيقت در حكم خزانهی مملكتي و محل ذخيرهی ارز محسوب ميشود ـ خاليتر از آن است كه موضوع مناقشه باشد. اما براي پي بردن به دعواهاي باندهاي رژيم بد نيست، مروري بسيار كوتاه بر قسمتي از تاريخچهی آن داشته باشيم.
صندوق توسعهی ملي در دوران رياست خاتمي تشكيل شد. بر اساس مادهی ۸۴ قانون برنامهی پنجسالهی پنجم توسعهی همين رژيم كه در حكم اساسنامهی صندوق توسعهی ملي است، ميگويد: «اين صندوق با هدف تبديل بخشي از عوايد ناشي از فروش نفت و گاز و ميعانات گازي و فرآوردههاي نفتي به ثروتهاي ماندگار، مولد و سرمايههاي زاينده اقتصادي و نيز حفظ سهم نسلهاي آينده از منابع نفت و گاز و فرآوردههاي نفتي تشكيل شده است».
در زمان احمدينژاد، به دلیل برداشتهاي پيدرپي از اين صندوق براي تأمين كلانخرجهاي رژيم در راستاي مقاصد تروريستي، و خاصهخرجيهاي متعدد، بهگونهیی طنزآلود به آن «صندوق نذري»، میگفتند.
حسن روحاني، براي اولين بار در تاريخ ۲۲ مهر ۹۲ در مراسم گشايش دانشگاهها، از خالي بودن باصطلاح صندوق توسعهی ملی پرده برداشت. طرح اين موضوع در آن زمان جنجالهايي را در بين باندهاي رژيم برانگيخت تا اينكه محمود بهمني، رئيس سابق بانك مركزي رژيم، ادعا كرد دولت احمدينژاد حساب ذخيرهی ارزي را با ۱۰۰ ميليارد دلار پسانداز به دولت روحاني تحويل داده است.
ساير مهرههاي ريز و درشت نظام هم نيز آمار ضد و نقيضي از ميزان موجودي ذخيرهی ارزي عنوان كردهاند.
احمد توکلی موجودی صندوق را ۱۵ میلیارد دلار (۱) رئیس صندوق، موجودی آن را ۴۲ میلیارد دلار (۲) در نهایت ناصر سراج، رئیس سازمان بازرسی کل کشور، با این توضیح که روشهای مختلفی برای محاسبه موجودی صندوق وجود دارد، میزان آنرا ۵۴٫۵ میلیارد دلار اعلام کرد. (۳)
در هر حال از آنجايي كه يك رودهی راست در شكم آخوندهاي حكومتي و مديران و كارگزاران آنها نيست، ميزان موجودي اين صندوق هميشه از رازهاي سر به مهر بوده است.
در خرداد ۹۵ پس از برملا شدن دزديهاي كلان، تحت عنوان «فيشهاي حقوقهای نجومي»، يك قلم پرده از فيشهاي حقوقي ۲۷ ميليوني رئيس صندوق توسعهی ملي برداشته شد؛ البته اين فقط قسمت علني شدهی دزديها بود.
اين از پيشينهی ماجرا، حال ببينيم در خبر جديد، به تاريخ ۸ اسفند محبينيا، نمايندهی مجلس ارتجاع، در مذاكرات علني مجلس، در مورد اين صندوق چه ميگويد:
«... ما يك زماني آمديم براي اينكه بودجه كل كشور رو از تكانههاي مربوط به نفت محفوظ كنيم اومدند گفتند حساب ذخيره ارزي رو راه اندازي كنيم دو سال نگذشته باز ماها آمديم برداشتهاي موسع برداشتهاي دقيقا بر اساس نيازهاي ملي رو اونقدر وسعت بخشيديم كه حساب ذخيره ارزي فلسفه وجودياش را از دست داد بعدش آمدند گفتند كه آقا مسئله توسعه صندوق ملي اگر بياد با تصويب قانوني محكم كه مراقبت هاي مقام معظم رهبري رو هم با خودش داره براي توسعه ملي و براي تقويت بخش خصوصي و براي اين كه دست دولت رو از اين منابع كوتاه كنيم و در قالب اعطاي تسهيلات به بخش خصوصي يك فرايند مثبت و مطمئني رو براي رسيدن به توسعه ملي باز بكنيم.
آقايان محترم! من بعضي از اين كشورهاي بسيار ضعيف و كوچك در مقابل ايران رو اسم نميآرم چونكه واقعا باعث ميشه كه انسان ناراحت بشه، بيشتر ناراحت بشه، الان صندوق توسعه ملي اونها نزديك به ۳۰۰ ميليارد دلار دارايي داره موجوديشون بعضي از اين كشورهايي كه كشور نفتياند از ۶۰۰ ميليارد دلار رد شده (۴) اما بنده با جلساتي كه در كميسيون برنامه و بودجه گذاشتيم رئيس صندوق توسعه ملي رئيس سازمان بازرسي كشور و بعضي از اين دوستان آمدند براي اينكه اون بحث يك و نيم ميليارد دلار توسعه روستايي رو بررسي بكنيم.
آقايان محترم خانمهاي بزرگوار شما تراز صندوق مليتون من فكر ميكنم منفيه!!!».
***
مطابق آنچه گفته شد، آخرين گمانهزنيهاي مهرههاي خود رژيم از ميزان ذخيرهی ارزي حاكي از اين است كه نه تنها يك پاپاسي در خزانه نيست، بلكه از بركت سر آخوندهاي حاكم بر ميهنمان، تراز آن نيز منفي است. شنيدن اظهارات اين نمايندهی مجلس ارتجاع آدمي را بياختيار به ياد اين ضربالمثل ايراني مياندازد كه ميگويد: «مرا به خير تو حاجت نيست، شر مرسان!»، «حفظ سهم نسلهاي آينده از منابع نفت و گاز و فرآوردههاي نفتي»، پيشكش تو و ولي فقيه و دايرهی قدرت و چپاول، از قٍبل حاكميت تو اربابانت، «نسلهاي كنوني» بر روي اقيانوسي از نفت و گاز گرسنه سر بر بالين ميگذارند. لطف كرده گورتان را هر چه زودتر گمكنيد، خلق قهرمان ايران خود نيك ميداند با ثروتهاي ملياش چگونه رفتار كند.
پانویس:
(۱) ـ ديپلماسي ايراني- احمد توكلي- حساب ذخیره ارزی جارو شد- ۲۵ شهريور۹۲
(۲) ـ همشهري آنلاين- رييس صندوق توسعهی ملي، محمدرضا فرزين- منابع صندوق توسعه ۴۲ میلیارد دلار است- آبان ۹۱
(۳) ـ دويچه وله فارسي- سازمان بازرسی موجودی صندوق توسعه ملی را اعلام کرد- نوامبر۲۰۱۳
(۴) ـ براي پي بردن به عمق فاجعه و براي مقايسهی ميزان عقبماندگي نجومي ايران تحت حاكميت آخوندها نسبت به ساير كشورهاي جهان، كافي است، فقط نيمنگاهي به آمار ذخيرهی ارزي سه كشور بكنيم كه در سال ۹۳ توسط خبرگزاري فارس منتشر شده است. اين خبرگزاري ميگويد: «سه کشور نروژ، امارات و عربستان با دارا بودن بیش از ۸۷۸، ۷۷۳، و ۷۳۷ میلیارد دلار در حساب ذخیره ارزی خود در رتبه های اول تا سوم قرار دارند».
فرمايش وليفقيه و مجلس فرمايشي
«قانون»، «مجلس»، «رأي و رأيگيري» و سرانجام «انتخابات»، تا چه رسد به «انتخابات آزاد»، در قاموس رژيم برآمده از ولايت مطلقهی فقيه، ابزاري تبليغاتي و بيمحتوا بيش نيستند زيرا نفس وجود «ولايت مطلقهی فقيه»، مغایر با مراجعه به آراء مردم و هر نوع دموكراسي و گزينش و انتخابات است.
به ياد داريم كه خميني، ولايت فقيه را عين «ولايت بر صغار» عنوان كرد. طبق اين قانون ضدبشري اگر همهی مردم يك چيز بگويند و ولي فقيه چيز ديگر، ا صل بر نظر ولي فقيه است. در اصل ۱۱۰ قانون اساسي (۵) دستپخت رژيم، محدودهی اختيارات ولي فقيه بسافراتر و غيرقابل تصورتر از اختيارات شاه در نظام سلطنتي استبدادي است. در اين اختيارات، آشكارا از عزل رييس جمهور توسط ولي فقيه سخن به ميان ميآيد و به اين ترتيب حتي در قانون خود رژيم، براي انتخاب مردم حتي در يك انتخابات فرمايشي پشيزي ارزش قائل نيست.
ولي فقيه از ديد خميني، اختاپوسي است فراقانون و محيط بر همهی مقدرات و بنابر فلسفهی وجودي خود، در برابر هيچ قانون ديكته شده حتي از طرف خود و نظامش پاسخگو نيست؛ حتي ميتواند هرگاه كه خواست قانون وضع كند، يا قانون وضعشدهی خود را زيرپا بگذارد.
خميني در سال ۶۶ بصراحت گوش خامنهاي، ولي فقيه كنوني نظام را كشيد و به او گفت كه اظهاراتش در نمايش جمعه ناشي از «عدم شناخت ولايت مطلقهی الهي» است. در نامهی رسمي و سرگشادهی او با لحني شداد و غلاظ اينچنين آمده بود:
«حكومت كه شعبهيي از ولايت مطلقهی رسول الله (ص) است يكي از احكام اوليه اسلام است و مقدم برتمام احكام فرعيه حتي نماز وروزه و حج است حاكم مي تواند مسجد يا منزلي را كه در مسير خيابان است خراب كند و پول منزل را به صاحبش رد كند، حاكم مي تواند مساجد را در موقع لزوم تعطيل كند و مسجدي كه ضرار باشد در صورتي كه رفع بدون تخريب نشود، خراب كند حكومت ميتواند قراردادهاي شرعي را كه خود با مردم بسته است، در موقعي كه آن قرار داد مخالف مصالح كشور واسلام باشد يك جانبه لغو كند و میتواند هر امري را چه عبادي و يا غير عبادي كه جريان آن مخالف مصالح اسلام است مادامي كه چنين است جلوگيري كند حكومت ميتواند از حج كه از فرايض مهم الهي است در مواقعي كه مخالف صلاح كشور اسلامي دانست موقتا جلوگيري كند.آنچه گفته شده است تاكنون و يا گفته مي شود، ناشي از عدم شناخت ولايت مطلقه الهي است».
«بنیانگذار جمهوری اسلامی!» به اين هم اكتفا نكرد و با بكاربردن جملهيي ابهامآميز، اظهارات قبلي خود را چهارميخه كرد و گفت كه بالاتر از آن هم مسائلي است:
«آنچه گفته شده است كه شايع است، مزارعه و مضاربه و امثال آنها را با اختيارات از بين خواهد رفت، صريحا عرض ميكنم كه فرضا چنين باشد، اين از اختيارات حكومت است و بالاتر از آن هم مسائلي است.
(صحيفهی نور، ج۲۰ ص ۱۷۰و ۱۷۱- ۱۶/۱۰/۶۶)
به اين ترتيب، بسافراتر از قانون و بسافراتر از اهرمهايي از حاكميت مانند «شوراي نگهبان» و «مجمع تشخيص مصلحت»، اهرم ديگري بنام «حكم حكومتي» بوجود آمد تا ولي فقيه را قادر به دخالت در قانون و تصميمات گرفتهشده از سوي مهرههاي خودش كند.
با يك بررسي مجمل در قانون نظام استبدادي شاه و متممات و تغييرات آن نيز ميتوان دريافت اين ميزان از اختيارات و دستباز داشتن در بازي با مقدرات يك ملت، براستي غيرقابل باور و بيسابقه است. هيچ حاكمي در تاريخ ايران نبوده است كه به مردم بگويد براي حفظ مصالح حكومت قراردادهاي شرعي آنها يكجانبه لغو ميشود و مصالح حاكميت فراتر از نماز و روزه و حج است.
...
حال ۲۷ سال پس از مرگ بزرگترین دجال تاریخ ایران، اين نمايندگان مجلس فرمايشي او هستند كه خود را در برابر اختيارات مافوق قانون خامنهاي، شاگرد دستچندم خميني، و فرمانهاي علني و مخفي او، فاقد اراده و دستبستگاني «مفعول به الاضطرار» ميدانند؛ عروسكهايي كوكي و فاقد شعوري كه بايد با چشمبسته همهی منويات وليفقيه را بپذيرند و دم برنياورند.
در گفتگوي زير كه از مذاكرات علني مجلس رژيم در تاريخ ۸ اسفند۹۵ برگرفته شده، دقت كنيد. آدم اگر نفهمد اين گفتگو مربوط به يك جلسهی رسمي مجلس است گمان خواهد برد يك بازجو از يك محكوم دارد، استنطاق به عمل ميآورد:
صادقي نماينده مجلس: «ما ابتدا كه مجلس اومديم بعضي از نمايندگان قديمي عبارتي رو ميگفتند خيلي معنايش رو نميفهميديم، الان يك خرده داريم يواش يواش ميفهميم؛ ميگفتند كه ما ابتدا كه نماينده شديم فكر كرديم فاعل به اختياريم ولي در انتهاي نمايندگي فهميديم مفعول به الاضطرار هستيم».
علی لاريجاني: «كدوم نماينده اين حرف بيربط رو زده؟».
صادقي: «بعضي از نماينده هاي قديمي اين حرف رو زدند».
لاريجاني: «نميگيد اسم اون نماينده رو بشناسيم، شما با لفظي كه ميگيد در شأن مجلس رو ضايع ميكنيد الان نمايندههاي مجلس شما تصميم ميگيريد يا فاعل به اختيار نيستيد؟ چرا اين حرف رو ميزنيد؟».
صادقي: «من در اون تبصره ۲۱ پيشنهاد رفع ابهام دادم جنابعالي قبول نفرموديد و ...».
لاريجاني: «بله ديدم آقاي قاضي زاده آوردند مثل بقيه موارد پيشنهاد شما اين بود كه ابهام دارد من گفتم ابهام ندارد تشخيصش به رئيس...».
صادقي: «در خصوص استفاده از منابع صندوق توسعه ملي هم نمايندگان زيادي اعتراض كردند كه به هر حال جنابعالي ميفرمائيد كه اذن مقام معظم رهبري است ما معتقد هستيم و مطيع ولايت هستيم اما جنابعالي بطور شخصي مسائل رو رفع و رجوع مي فرمائيد در حالي كه بايد بطور شفاف مشخص بشه كه در چه مواردي حضرت آقا اذن ميدهند آيا بعنوان مثال صد ميليون دلار از صندوق توسعه ملي براي صدا و سيما كه بايد ذخيرهيي باشه براي نسل آينده چه توجيهي داره كه ما صد ميليون دلار بودجه ارزي رو بدهيم به صدا و سيما؟...» (۶)
***
صدور مجوز برداشت از صندوق ذخيرهی ارزي، براي ادارهی نهادهاي وابسته به ولي فقيه، و به عبارت ديگر دست دراز كردن به خزانهی ملت، فقط يك نمونهی كوچك و از نوع مخفيانهی آن است. نگاهي به پيشينهی «حكم حكومتي» بخوبي روشن ميكند كه خامنهاي چطور حتي در مواجهه با مهرههاي نمايشي و مزدوران دستچين خود بصورتي مطلقالعنان رفتار ميكند و به قول معروف هيچ خدايي را بنده نيست؛ اين است نمونهی بارز فرعون در زمانهی ما و مظهر مجسم سلطان جائري كه قيام براي براندازي او، «افضل الجهاد» و بالاترين فريضهی نسلهاي كنوني ايران زمين است.
پانویس:
(۵) ـ وظايف و اختيارات نامحدود ولي فقيه در مادهی ۱۱۰ قانون اساسي رژيم:
۱-تعيين سياستهاي كلي نظام جمهوري اسلامي ايران پس از مشورت با مجمع تشخيص مصلحت نظام.
۲- نظارت بر حسن اجراي سياستهاي كلي نظام.
۳- فرمان همه پرسي.
۴- فرماندهي كل نيروهاي مسلح.
۵- اعلان جنگ و صلح و بسيج نيروها.
۶- نصب و عزل و قبول استعفاء:
الف: فقهاي شوراي نگهبان.
ب: عاليترين مقام قوهي قضاييه.
ج: رييس سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران.
د: رييس ستاد مشترك.
ه: فرماندهي كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي.
و: فرماندهان عالي نيروهاي نظامي و انتظامي.
۷- حل اختلاف و تنظيم روابط قواي سهگانه.
۸-حل معضلات نظام كه از طرق عادي قابل حل نيست، از طريق مجمع تشخيص مصلحت نظام.
۹- امضا حكم رياست جمهوري پس از انتخاب مردم صلاحيت داوطلبان رياست جمهوري از جهت دارا بودن شرايطي كه در اين قانون ميآيد، بايد قبل از انتخابات به تاييد شوراي نگهبان و در دوره اول به تاييد رهبري برسد.
۱۰-عزل رييس جمهور با در نظر گرفتن مصالح كشور پس از حكم ديوان عالي كشور به تخلف وي از وظايف قانوني، يا راي مجلس شوراي اسلامي به عدم كفايت وي
۱۱- عفو يا تخفيف مجازات محكومين در حدود موازين اسلامي پس از پيشنهاد رييس قوهي قضاييه.
رهبر ميتواند بعضي از وظايف و اختيارات خود را به شخص ديگري تفويض كند.
(۶) ـ راديو فرهنگ رژيم ۸ اسفند۹۵
خيمه شببازي انتخابات در حكومت ولايت فقيه
هرگاه سخن از واژگاني مانند «جمهوري» و «انتخابات» به ميان ميآيد، بياختيار مفاهيمي مانند «شركت فعال و برابر تمامي آحاد مردم در تعيين سرنوشت خود»، «آزادي انتخابات و انتخابات آزاد»، و نيز دموكراسي به معني «حكومت مردم بر مردم توسط مردم» به ذهن متبادر ميشود.
«جمهوري»،