دری به بینهایت
By Reza Fattahi
()
About this ebook
کتاب دری به بینهایت در سه بخش تدوین شده است. بخش اول "بیداری، خودآگاهی و مهارتهای هشیار زیستن" ضمن برشمردن بسیاری از انواع واقعیت های نامحسوس دنیای امروز، طبق آموزه های خودشناسی، ساز و کار کنار زدن توهّمات را از حقیقت وجود انسان ارائه می دهد. در بخش دوم با عنوان عرفان و معلمان خودآ
Reza Fattahi
Reza Fattahi is an Iranian writer, living in Canada. He has studied in the field of communications engineering. The author writes about subject matters include spirituality, mysticism, wisdom and scientific findings in the field of quantum mechanics, cosmology, consciousness and mind. The result of his extensive research are books titled "The Two Worlds." , Los Dos Mundos in Spanish, and the Persian version of the same book with almost the same content is also available with the title of "Dari Beh Binahayat - دری به بی نهایت " in Persian, literally meaning "A Door to Infinity".
Related to دری به بینهایت
Related ebooks
سرطان و سلامت Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsهشیاری تا چه درجه می تواند رشد بکند Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsThe Promised Age’s Sights فرهنگ و تمدّن جهان در عصر موعود Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsانتخاب: مقاله نخست Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsThis Fleeting World (Ketabe Donya dar Gozar) Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsسه موج از روحهای داوطلب و زمین Rating: 4 out of 5 stars4/5Collective Security Within Reach Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsکیمیا Rating: 5 out of 5 stars5/5Building a World Federation: The Key to Resolving Our Global Crises Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsمتاورس Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsThe World’s Outlook Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsSorooshan Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsجان Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsناجی Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsجهان آرمانی Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsمرام نامه Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsاغوا Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsگواه ظلم جلد دوم انجیل: گواه ظلم, #2 Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsMaghze soogvar Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsلولیتا خوانی در تهران ترجمه به فارسی Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsقلمرو آرمانی Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsin the Search of happiness and tranquillity. در جست و جوی خوشحالی و آرامش Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsقضاوت خدا Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsما فرشتگان بشری هستیم Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsنقطه ویرگول؛ خودت باش (قوانین تغییر عادت های فکری) Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsنظریه جهان دو قطبی :راه کمونیسم موجود در ساختار تکاملی تاریخ جهان Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsدارالمجانین Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsسرگردانی Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsالله جبار الضار جلد سوم فقه: الله جبار الضار, #3 Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsﺗﻠﻮس - ﺟﻠﺪ دوم : پیامهایی برای روشنگریِ بشریتِ در حال تحول: تلوس, #2 Rating: 0 out of 5 stars0 ratings
Related categories
Reviews for دری به بینهایت
0 ratings0 reviews
Book preview
دری به بینهایت - Reza Fattahi
دری به بینهایت
بیداری
عالم درون _ عالم بیرون
محمد رضا فتّاحی
Copyright © 2018
Reza Fattahi
All Rights Reserved
کلیه حقوق مادی و معنوی برای نویسنده محفوظ است
عنوان: دری به بینهایت
نویسنده: محمد رضا فتّاحی
شابک: 5-1-7387464-1-978
Title: Dari Beh Binahayat
(A Door to Infinity)
Author: Reza Fattahi
ISBN: 978-1-7387464-1-5
برای زمین
که با مِهر خود زندگی را در پهنۀ زیبایش میسر میکند.
فهرست مطالب
پیشگفتار
مقدمه
سخن نویسنده
سخنی با خواننده – گنج درون
قسمت اول – بیداری، خودآگاهی و مهارتهای هشیار زیستن
فصل 1 - به سوی حقیقت
آمادگی برای سفر و علائم راه
مقایسه دانش با خِرَد
فصل 2 - بر ما چه شد؟
ایگو یا ماسک شخصیت
چرخه رنج زمین
سیستمهای اجتماعی و عملکرد آنها در طول تاریخ
فصل 3 - معنویت
چند کلمه در باب معنویت
عالم درون و عالم بیرون
آزادی و صلح، رهایی و آرامش
فصل 4 - آگاهی
بیداری معنوی
هشیار زیستن
ساده زیستن
شاد زیستن و رضایت خاطر
جسم یکی، مغز یکی؛ امانتی برای زیستن
فصل 5 - توهّمات و احساسات منفی، محصول ناخودآگاهی
جاری عالم هستی و توهم زمان
چرخه رنج فردی
استرس
افسردگی
فصل 6 - مهارتهای درونی
تحمل شرایط و قبول زندگی
مدیتیشن یا مراقبه
خواب و بیخوابی
عشق واقعی و زندگی مشترک آگاهانه
فصل 7 - یکی شدن با سیاره و عالم هستی
ایگو و سیاره
پیوستن به ابدیت
قسمت دوم – عرفان و معلمان خودآگاهی
مقدمه
فصل 8 - عرفان به زبان ساده
مقدمه
فصل 9 - ابعاد عرفانی
فلسفه یوگا
فلسفه بودائیسم
فلسفه ذن و مراقبه ذاذن
تصوف در اسلام
عرفان مسیحیت
فلسفه اسپینوزا
فصل 10 - معلمان خودآگاهی
لائوتسه معروف به لائوزای
گوتاما بودا
منصور حلاج
ابن عربی
مولوی
مایستر اکهارت
عارفان زن
قسمت سوم – علم، و هوشیاری عالم هستی
فصل 11 - ارتباط بین علم و عالم معنا
مقدمه
فصل 12 - جهان ماکروسکوپی
کیهانشناسی – مقدمهای کوتاه
نظریه نسبیت اینشتین
کیهان، اقیانوس بیکران عالم هستی
فصل 13 - جهان میکروسکوپی
شگفتی ساختمان اتم
اسرار فیزیک کوانتوم
دوگانگی موج - ذره کوانتومی
ارتباط کوانتومی ذرات مرتبط
تونل زنی کوانتومی
نظریههای ابر نخی و میدان وحدت
فصل 14 - سیستمهای طبیعی
ریاضیات در طبیعت
هوشمندی در گیاهان و ارتباط بین درختان
سازمان مورچهها
فصل 15 - هوشیاری عالم هستی
اطلاعات در عالم هستی
هوشمندی عالم هستی
هوشیاری عالم هستی
فصل 16 - جسم، ذهن و هوشیاری
ارتباط بین ذهن و جسم
تمایز ذهن با هوشیاری
هوشیاری و سرچشمه آن
ماشین و طبیعت
عالم هستی ورای ماده
مقصر کیست؟
ارتباط بین ذهنی
فصل 17 - جاستارا، سیاره آگاه
مقدمه
سفرنامه زمین
سخن پایانی
به نام خدا
❖ ❖ ❖
پیشگفتار
امروزه کتابهایی که در حوزه خودشناسی، مخصوصاً در غرب منتشر میشوند، فقط به بُعد درونی و شخصی انسان میپردازند. هدف چنین تعلیمات خودشناسی البته، نمایاندن راه بیداری معنوی به خوانندگان و سالکان است؛ اما بیداری معنوی خود مقصودی را در بردارد. معلمان بزرگ معنویت و عرفان بر این باورند که توهّماتی روی وجود حقیقی انسان را بطور عادی پوشانده و انسان را در یک خواب غیرعلنی فرو برده است. هدف بیداری معنوی برداشتن پوشش وهم از حقیقت وجود انسان است تا انسان به روشنی رسیده و بیدار شود؛ اما در دنیای امروز توهّمات نوظهوری پدید آمدهاند. این توهّمات، مناسبات اجتماعی غیرقابل قبولی هستند که خود را به عنوان واقعیتهای اجتنابناپذیر به انسانها قبولاندهاند، درصورتیکه بسیاری از این واقعیتها نه تنها اجتناب پذیرند بلکه از حق و حقیقت نیز به دور هستند. میدانیم که تفاوت عمیقی میان واقعیت و حقیقت وجود دارد. (در طول کتاب بطور مفصل به فرق این دو خواهیم پرداخت.) این است که میتوان آنها را واقعیتهایی موهوم خواند. فقط به عنوان نمونه اگر برایمان عجیب یا غیرقابلقبول نباشد که در دنیایی متمدن در هر پنج یا ده ثانیه یک کودک از گرسنگی بیصدا به کام مرگ میرود و یا اینکه مجموع ثروت سی یا چهل نفر در دنیا تقریباً برابر با همه داشت و نداشت نیمه کمدرآمد جمعیت کره زمین یعنی سه و نیم میلیارد انسان است، این بدان معنی است که سیستمهای اجتماعی در دنیا چنین واقعیتهای تلخی را چنان به ما انسانهای پرمشغله امروزی قبولاندهاند که دیگر برایمان عادی شده است. اینها واقعیتهای موهومی هستند که بشر امروزی در دنیای مدرن به آن خو گرفته است و دیگر آنها را نمیبیند. این یک توهم تدریجی است. این حس نکردنها نوعی خواب غیرعلنی است. رنج انسانها در سطح فردی و جمعی نتیجه چنین خوابآلودگی انسان است. مشکل اینجاست که نتیجه چنین ناآگاهیِ جمعی و بیتفاوتی انسان نسبت به رنج همنوعان و مشکلات زمین، دیر یا زود تأثیر منفی بر زندگی ما و آیندگان خواهد گذاشت.
کتابهای خودشناسی معمولاً به این توهّمات مدرن در بُعُد بیرونی و دنیای بیرون انسان نمیپردازند زیرا تفکر انتقادی در آنها جایی ندارد؛ اما این کتاب فقط بر روی آگاهی دنیای درون ما انسانها تمرکز نمیکند، بلکه فراتر از مرزها و عرف تعلیمات معنویت و خودشناسی پا میگذارد. این متن در کنار مباحث علمی جالب، مباحث عرفانی زیبا و اشعار شاعران و سخنان بزرگان، شگفتیهای عالم هستی و آموزش مهارتهای خودشناسی، دهها نمونه از واقعیتهای موهوم دنیای مدرن را نیز مقابل چشم خواننده می گذارد و طبق آموزههای بزرگان آگاهی و خِرَد، راه حلی ساده، خارج از محدوده راهکارهای سیاسی ارائه میدهد.
همه ما انسانها از نظر وجود حقیقی خالص، یکسان و قسمتی از عالم هستی هستیم. سازوکار بیداری در همه انسانها وجود دارد. آنچه ما را از یکدیگر متفاوت نشان میدهد، ماسک شخصیتی است که محیط و سیستمهای اجتماعی بر روی وجود حقیقیمان قرار دادهاند که به طور مفصل به توضیح آن خواهیم پرداخت.
مطالب این کتاب شامل اطلاعات، نظریات و درسهایی از تعلیمات خودشناسی، حاصل تحقیقاتی چندساله در زمینههای علمی، فنی، فلسفی و عرفانی و تجربه و مشاهدات درونی و بیرونی نویسنده است. امید است که به اشتراک گذاشتن چنین اطلاعاتی بهعنوان قسمتی از تلاشهای معلمان خودشناسی، با همنوعان بشریت تا حدودی از مشکلات و رنج انسانها و سیاره مصدوم و مظلوم ما زمین کم کرده و حاصل آن آرامش درونی و بیداری بیرونی، بهبود زندگی فردی و صلح در میان انسانها و نجات کره زمین از تمام تهدیدات اکولوژیکی و سیاسی- اجتماعی کنونی باشد.
مطالب مربوط به سیستمهای فکری و فلسفی موجود در این کتاب و معرفی نکاتی از چنین سیستمها جهت اطلاع، مقایسه و یافتن نکات مشترک آنها و به منظور ارتقاء خودشناسی و شناخت دنیای درون، دنیای بیرون و عالم هستی در نظر گرفته شده است.
هرگونه مشاهدات شخصی و یا نقلقولهای فلسفی از مردان بزرگ بی هیچ ادعای علمی یا شبهعلمی فقط در راستای عرفانی، فلسفی و استدلالی میگنجد، اما درعینحال اندیشیدن ورای علم و عالم فیزیکی نه تنها حق هر انسانی است بلکه از نظر منطقی معتبر نیز است، زیرا علم ما انسانها در محدوده انسانی و سیاره زمین است و انسان و زمین جزئی بسیار کوچک از عالم هستی هستند.
ناگفته نماند که مباحث کتاب برای همه اقشار جامعه در نظر گرفته نشده است. درک و یا جذابیت این موضوعات برای همه سطوح جامعه، آسان و یا یکسان نیست. مخاطب کتاب بیشتر قشر تحصیلکرده است، نسلی که ممکن است کاملا متوجه خلأ معنوی در جوامع امروز و اثرات سوء آن در سطح سیاره نباشد.
در بخش آخر کتاب معادلهای انگلیسی عبارتهای کلیدی و همچنین تعدادی از منابع تحقیق نویسنده جهت اطلاع خوانندگان درج شده است. تعدادی از این منابع وبسایتها و مستندهایی هستند که در اینترنت در دسترس عموم قرار دارند. نویسنده هیچگونه مسئولیتی در رابطه با عملکرد این وبسایتها و سرورهای آنها و چگونگی ارتباط آنها با مرورگرها و یا تأثیرگذاری آنها بر مرورگرها و کامپیوترهایی که به آنها متصل میشوند، ندارد. همچنین واضح است که محتویات این سایتها ممکن است همواره تغییر کرده و یا اصلاً از دسترس خارج گردند.
نسخه انگلیسی این کتاب که با عنوان The Two Worlds
و نسخه اسپانیایی با عنوان Los Dos Mundos از همین نویسنده در آمریکای شمالی منتشر شده است، با نسخه فارسی پیش رو از نظر الگو و اکثر موضوعات مشترک است اما «دری به بینهایت» ترجمه و یا نسخه کاملاً برابر با نسخه انگلیسی آن نیست. این تفاوتها شامل، نگاهی ویژه به ساختارهای اجتماعی مربوط، سازگاری و ارتباط فرهنگی، انتخاب و ترجمه اشعار و سخنان بزرگان و تعدادی دیگر از موضوعات هستند. در ضمن همه تاریخها در نسخه فارسی نیز به تقویم میلادی است.
www.TheTwoWorlds.org
❖ ❖ ❖
تا آب شدم سراب دیدم خود را
دریا گشتم حباب دیدم خود را
آگاه شدم غفلت خود را دیدم
بیدار شدم به خواب دیدم خود را
(1)
❖ ❖ ❖
مقدمه
ممکن است در یک نگاه سطحی رابطهای بین موضوعاتی از جنس احساسات، دنیای معنوی و دنیای مادی وجود نداشته باشد؛ اما خواهیم دید که همه ذرات و عناصر مادی و معنوی در عالم هستی به هم متصلاند. از عشق تا اتم، از عالم هوشیاری تا کیهان بیانتها، از فلسفه و عرفان تا علم و تکنولوژی، همه جزئی از جهانی هستند که مانند تارعنکبوتی به هم پیوسته است. این تاروپود عالم هستی همواره با هماهنگی شگرفی در حال ارتعاش و مانند آبشاری همواره جاری است. چنین جریانی در مقیاس عظیم خود از قوانین جبری پیروی میکند؛ اما در محدوده چنین جبری از جاری عالم هستی، انسانها در بخشی از زندگی خود دارای اختیارند و با اراده آزاد و هوشمندی خود میتوانند بر کیفیت زندگی خود و حتی دیگران تأثیر بگذارند. با امکاناتی که آفریدگار در سطح عالم هستی در اختیار انسانها گذاشته است، آنجا که انسانها خود را با جاری عالم هستی هماهنگ کردهاند، ثمره آن را درو میکنند و هر جا که ناهماهنگ و یا برخلاف جاری جهان گام برداشتهاند، یا خود رنج میبرند و یا باعث رنج و مصائب همنوعان خود شدهاند و به زمین آسیب رسانده است و این درست چیزی است که همواره در تاریخ بشریت اتفاق میافتد.
اگر به جستجوی علت های رنج های فردی و جمعی بپردازیم، درمییابیم که بسیاری از رنجها ریشه در تصورات غلط و توهّماتی دارد که ما انسانها بهتدریج از طریق سیر تکاملی (مخصوصاً در چند هزاره اخیر)، مناسبات اجتماعی و سنتی کنونی کسب میکنیم و چنین توهّماتی است که در انسان تعبیری نادرست از واقعیت میسازد و حقیقت را میپوشاند. اینها مناسباتی هستند که رفتهرفته ما به آنها خو میکنیم و برای ما عادی میشوند. چنین مناسباتی تبدیل به واقعیتهای اجتماعی میشوند و خود را اجتنابناپذیر مینمایانند. این در حالی است که بسیاری از این واقعیتها نهتنها از حقیقت به دورند، بلکه بهصورت توهم، قسمتی از تاروپود سیستمهای اجتماعی شدهاند و انسانها آنها را پذیرفتهاند و برای همیشه جزئی از زندگی خود میپندارند. واقعیتهای موهوم همه متعلق به دنیایی بیرونی است که انسان همواره با آن سروکار دارد. شناسایی توهمات فقط در صورتی میسر است که انسان به بُعد درونی خود راه یابد و از پنجره دنیای درون به بیرون بنگرد. پسازآن انسان در راهی که در جستجوی حقیقت میپیماید، به درون خود میرسد. در این بُعد درونی با عالمی مواجه میشود که برای او تازه است. این بُعد درونی عالم هوشیاری او است که این مرحلۀ نخست خودآگاهی است. در طی این مرحله، توهّماتی که بُعد درونی انسان را پوشانده بودند، کنار میروند و انسان به درجهای از بیداری معنوی دست مییابد.
بیداری معنوی از هزاران سال قبل در انسانها رخداده است، اما اکنون در عصر علم و فنّاوری هم اتفاق میافتد. این نوع بیداری در بعضی از انسانها مانند عارفان در طی مراقبه، ذکرگویی و خلوت با خداوند صورت میگیرد و یا برای برخی از انسانهای معمولی در یک شرایط بسیار دشوار و یا ناگوار بهیکباره اتفاق میافتد و در بعضی از افراد مانند سالکان، بهتدریج رخ میدهد. انسانهایی هم هستند که طعم آن را نه بهطور کامل، بلکه درجاتی از آن را تجربه میکنند.
پناه جستن در عالم درون به دلیل تداوم رنج بشریت در عصر کنونی علم و فناوری این اندیشه را به همراه دارد که چرا در چنین عصر پیشرفتهای از حیات بشر بر روی زمین، سیستمهای اجتماعی موجود نهتنها راهحلی برای پایان دادن به رنج بشریت ندارند، بلکه افق امیدوارکنندهای در راهی که بشریت و این سیاره بر آن میپیماید، دیده نمیشود و اگر چنین است آیا میتوان راهی برای پایان دادن به رنج بشریت یا تقلیل آن یافت؟
انسان بر روی سیارهای کوچک جای گرفته است. این سیاره در کهکشانی با بیش از دویست میلیارد ستاره، خود کهکشانی نسبتاً کوچک و مانند نقطهای کوچک در عالم هستی قابل رصد است، بنابراین انسان و علم او قسمت کوچکی از عالم هستی است، نه اینکه عالم هستی قسمتی از علم باشد. اسرار عالم هستی کاملاً بر روی بشریت گشوده نشده است. به همین دلیل وقتی انسان به مرحلهای از خودآگاهی و بیداری میرسد، مایل است از اسرار جهان بیشتر سر درآورد و در چنین جستجویی ممکن است به ابعاد عرفانی و نوشتههای عارفان و مردان آگاه نیز رجوع کند. در این بُعد معنوی درمییابد که عارفان و مردان خِرَد به اسراری از عالم هستی اشاره کرده اند و میکنند؛ اما کار این عارفان و بیداران این نیست که عناصر عالم هستی را به آزمایشگاههای علمی ببرند و زیر عدسیهای میکروسکوپ و از طریق عدسیهای تلسکوپ محاسبه و فرمولبندی کنند. این عارفان خود را جزئی از این اقیانوس بیپایان هستی درمییابند، از خود تهی میشوند و درعینحال از عشق آفریننده و آفرینش پر میشوند و چنین عشقی از درون آنها فوران زده و بهصورت شعر، شطحیات و یا هنر بیرون میریزد و در گوش بشریت اسرار جهان هستی را نجوا میکنند. اما در این دوران از تکامل بشریت و در این مناسبات شلوغ زندگی در عصر فنّاوری و دود و آهن، عدهای که به گوشهای از بُعد درونی خود دست مییابند و کمی از طعم بیداری را تجربه میکنند و مشکلات ناشی از ناآگاهی بشر را واضحتر از عموم مردم میبینند، ممکن است سعی کنند این بیداری را از طریق تدریس یا نوشتن به همنوعان خود منتقل کنند. عدهای هم مانند سالکان، پا در طریق عشق و حقیقت و خِرَد نهاده و تا نهایت این راه را ادامه میدهند.
اما علوم تجربی راه دیگری در پیش میگیرد و بهجز شواهد علمی بسنده نمیکند و تا حدودی نیز میبایست چنین باشد. توسعه و بهبود در زندگی بشر در گرو همین روش بوده و هست. دانشمندان بزرگ در هر دورهای، و هماکنون نیز، عناصر عالم هستی را به آزمایشگاههای علمی میبرند و در زیر عدسیهای میکروسکوپ و یا از طریق عدسیهای تلسکوپ مورد مطالعه قرار میدهند. مثلاً اتم را میشکافند و به ذرات بنیادی آن مانند پروتون، نوترون و الکترون میرسند و یا درمییابند که ساختمان اتم تقریباً کاملاً تهی است، خلأ کاملی که تمام اجسام در دنیای مادی ازجمله بدن انسان از آن تشکیلشده است.
در حوزه علم در مواجهه با چنین یافتههایی، همه دانشمندان برخورد یکسانی ندارند. بخشی که نگاهی مادی به علم دارند، همه یافتههای علمی را نتیجه یک جریان تصادفی در شکلگیری این جهان میدانند؛ اما بخشی از همین دانشمندان هم هستند که نگاهی عمیقتر به این یافتهها دارند و هر کشفی برای آنها مقدمه سؤالات و اسرار نایافته دیگری است. عدهای از این گروه نگاهی حتی مختصر به اشارات مردان خِرَد و عارفان انداخته که شاید بتوانند ارتباطی بین یافتههای علمی خود و حقیقت پیدا کنند، حتی اگر طرز بیان، زبان و یا جنس دو یافته در دو حوزه عرفان و علم کاملاً متفاوت باشند. برای مثال میتوان عبارات و حالتهایی چون «تهی شدن معنوی یا رهایی از ایگو(ego) یا نَفْس، و یا بیخویشی و تهی یافتن خود»، در حوزه عرفان را با «تهی بودن فیزیکی و دنیای مادی متشکل از اتمهای تهی» مقایسه نمود. (در قسمت سوم به خلأ فیزیکی خواهیم پرداخت.)
دانشمندان در روند اندازهگیری ذرات بنیادی ماده، متوجه نوعی از هوشیاری ذرهها میشوند. گویی که در زمان این اندازهگیری این ذرات به بازیگوشی پرداخته و مستانه دانشمندان را به حیرت وامیدارند. عدهای از این فیزیکدانها مایل به بیان چنین رفتاری از سوی ذرههای بنیادی نیستند؛ زیرا بیم از آن دارند که این یافتهها در قلمرو غیرعلمی و خرافات مورد تحریف قرار گیرند؛ بنابراین نام «مشکلات اندازهگیری» بر روی چنین مشاهداتی میگذارند؛ اما بخش غیر مادهگرای همین فیزیکدانها که نگاهی پساماتریالیستی به این مشاهدات دارند، ممکن است نشانههایی از چنین رفتار مستانه ذرات را در اشارات عرفانی بیابند؛ مانند این شعر عطار:
همه ذرات عالم مست عشقاند
فرومانده میان نفی و اثبات
در آن موضع که تابد نور خورشید
نه موجود و نه معدوم است ذرات
چه میگویی تو ای عطار آخر
که داند این رموز و این اشارات
دانشمندان پس از مشاهده درون ساختمان اتم به این نتیجه میرسند که برای برقرار ماندن این ذرات و مخصوصاً گردش الکترون به دور هسته مرکزی در محوطه اتم، نیاز به درجانی از انرژی است وگرنه این ذرات بنیادی که بیاندازه کوچکتر از فضای اتماند، نمیتوانند ساختمان خود را حفظ کنند و از هم خواهند پاشید. در ضمن در مشاهدات بعدی متوجه میشوند که حتی در درون ذرات بنیادی، ذرات کوچکتری به نام کوارک وجود داشته و حتی در درون کوارکها نیز ذرات انرژی به نام نخ یا رشته در حال ارتعاشاند. در این تئوریها و یافتهها درمییابند که همه ذرات و نیروهای عالم هستی از قبیل نیروی الکترومغناطیسی و حتی فضای تاریک مابین ماده ممکن است متشکل از ذراتی اینچنین باشند. آنها چنین یکپارچگی عالم هستی را با نامهایی چون تئوریهای رشتهای و یا نخی و میدان وحدت بیان میکنند. این شبیه به وحدتی در عالم هستی است که نهتنها عارفان صوفی بلکه عارفان و مردان خِرَد و آگاه شرق و غرب نیز به آن اشاره داشتهاند.
وقتی دانشمندان فضا- فیزیک، فضا را از طریق تلسکوپهای پیشرفته و پرقدرت مورد مطالعه قرار میدهند و البته ازآنجاییکه علم با عالم ماده سروکار دارد، مورد مطالعه آنها قسمت ماده در فضای لایتناهی است و اتفاقاً طی این مطالعات به اکتشافات مهمی دست مییابند، مانند سیارات، ستارهها، کهکشانها و تودههای سحابی و غیره؛ اما در حین این مطالعات این موضوع به فکر آنها خطور میکند که شاید میبایست نیمنگاهی هم به فضای تهی مابین این اجرام سماوی بیندازند. فضایی که به نظر یک خلأ بیش نیست و تهی به نظر میرسد، اما درعینحال نمیتواند تهی باشد چون در صورت تهی بودن هیچ جرم سماوی ازجمله سیارات، ستارگان و کهکشانها نمیتوانستند در میدان جاذبه اجرام بزرگتر با چنین نظمی به گرد آنها قرار گیرند و از هم جدا میشدند. دانشمندان این فضا را هم «ماده تاریک» نام مینهند. آنها سپس در پی جستجوی ذرات بنیادی پنهان در این فضا، به آزمایشهای بیشتر ذرات بنیادی در آزمایشگاههایی زیرزمینی موسوم به برخورددهنده هادرون (²) میپردازند. شاید، توجه دانشمندان اکنون به همان قسمت از عالم هستی است که آن را تاکنون از جهان ماده جدا میدانستند و شاید این جدا پنداری همان «توهم دوگانهای» است که عارفان و مردان آگاه قبلاً به آن اشاره داشته داند.
این است که میتوان گفت که ماده و فضا، ماتریالیسم و عرفان، علم و معنویت سیستمهایی هستند که بهطور بنیادی به هم مرتبطاند. جدا پنداری این سیستمها نوعی توهم است که ریشه در آموختهها و اکتسابات بشر دارد که در طی مراحل تکامل، به ذهن او اضافه شده است. هر جنبه از این سیستمها مانند دو روی یک سکهاند، تفاوت آنها به همان میزان است که حقیقت واحد بودن آنها در سیستمی مانند صفحه یک شطرنج است. در یک صفحه شطرنج کدامیک از مربعها ازنظر علمی معتبرتر و منطقیتر است؟ سفید یا سیاه؟ کدام رنگ پسزمینه و کدام رنگ پیشزمینه را تشکیل میدهد؟ در اینجا میبینیم که نمیتوان هیچیک از این دو رنگ را جدا از هم تعریف نمود. نهتنها بدون مربعهای سیاه، مربعهای سفید مطلقاً وجود خارجی نخواهند داشت و برعکس، بلکه بدون هرکدام از آنها، اصلاً صفحه شطرنج نیز در تمامیت خود وجود خارجی و حقیقت خود را از دست خواهد داد.
به همین شکل، بدون هرکدام از سیستمهای موجود در عالم هستی عکس آن سیستم نیز معنی و وجود خارجی خود را از دست میدهد. فضا و اجرام، نور و تاریکی، فضای خالی ظرف و خود ظرف، صدا و سکوت، خوب و بد و حتی مرگ و زندگی از یکدیگر جدا و قابلتفکیک نیستند، فقدان هر جزء و یا تمرکز بر روی هرکدام، به ترتیب مورد مقابل و خود آن سیستم را بیمعنی میکند.
امروزه هنرمندان نقاشیهای خطای بصری به ما نشان میدهند که پسزمینه بهاندازه پیشزمینه معتبر است و اگر به آن توجه نشود، بنا به عادت توهم حواس در قالب خطای بصری، نیمی از تصویر از دید بیننده پنهان میماند و این خطا حقیقت وجود تصویر را میپوشاند. بهعنوان مثالی دیگر، صدا فقط هنگامی معنی دارد که همراه با سکوت باشد. بدون سکوت صدایی وجود نخواهد داشت. در رابطه با موسیقی، این درواقع سکوت بین ارتعاشات صوتی یک ساز است که موسیقی را میسازد و بدون سکوت موسیقی وجود نخواهد داشت و یا اینکه فضای داخل ساختمان است که منزل در آن معنی پیدا میکند و بدون چنین فضای خالی، خود ساختمان بیمعنی و غیرقابل استفاده است.
«موسیقی سکوت بین نُتها است»
کلود دبوسی – موسیقیدان - 1918-1862 (3)
نادیدهها و نایافتههای بسیاری در زندگی انسانها و در عالم هستی از چشم بشریت پنهاناند و یا آنقدر نزدیکاند که توهم عادت گونه بشر و خطای حواس پنجگانه انسان و توهمات تکاملی او آنها را پوشانده است. نمیتوان به اطمینان گفت که بشریت تا چه اندازه به این نایافتهها آگاه خواهد شد.
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من
خیام
❖ ❖ ❖
سخن نویسنده
حیرتانگیز است که اگر انسان پرمشغله امروزی مجال آن را پیدا کند که از نظر ذهنی مدت کوتاهی هم که شده از مناسبات قراردادی و رایج زندگی مدرن پا بیرون بگذارد، چگونه ممکن است تصویری حقیقیتر از زندگی و دنیا ببیند که در طول عمر خود متوجه آن نشده است.
در روش زندگی و در رفتار فردی و اجتماعی اکثر انسانها، تفاوت چندانی وجود ندارد. زندگی روزمره اکثر آدمها شامل لحظات خوشایند و ناخوشایند، دویدنها برای یک زندگی مرفهتر، توجه به امور مالی و ملکی و حفظ داشتهها، نگرانی در مورد گذشت زمان، فکر و خیال در مورد حوادث دیروز و گذشته، نگرانی برای آینده، خواستنها، آرزوها، دلبستگی به تمام چیزهای مادی و وابستگیها و خلاصه بیم از دست دادن آنها است. احساسات انسانها در حولوحوش تلاش برای بهتر جلوه کردن، بهتر بودن در نزد اطرافیان مخصوصاً خارج از محیط خانواده، بحث کردنها و مجادله برای درست بودن و غلط جلوه دادن دیگران و یا حرص خوردنها برای نابسامانیهای زندگی فردی است.
در صحنه اجتماعی و جهانی که خبر آن هرروز از طریق رسانهها به گوش و نظر ما میرسد هم به همین صورت، و همهچیز عادی است. در کنار تعداد اندکی از خبرهای عادی و حتی خوب، بقیه آنچه شاهد آن هستیم از جُرمها و جنایات، فسادها و ناهنجاریهای محلی و اجتماعی کشوری که در آن زندگی میکنیم گرفته، تا جنگهای داخلی و برون مرزی در کشورهای دیگر، آوارگی و مصائب انسانها در پهنه زمین، هم چیز عادی است. از فیلمها و نمایشنامههایی که در تلویزیون میبینیم که در آن مشکلات خانوادگی، نزاعها، خودخواهیها و خشونتها به تصویر کشیده میشود تا اخبار در رسانهها، به همهچیز عادت کردهایم و آنها را جزئی از واقعیتهای زندگی و جهان میدانیم. در بیشتر مواقع این ناهنجاریهای فردی و جمعی کلاً احساس نمیشود و اگر هم شود، بر این باور هستیم که تا بوده همین بوده و راهحلی هم برای آنها نیست.
چند سال پیش در طی همین زندگی نرمال بود که به طریقی یک سی دی (4) به دستم رسید. این سی دی صحبتهایی از یک معلم خودشناسی بود. یک معلم با صدایی آرام و شمرده سخنرانی می کرد. مواردی که معلم به آنها اشاره میکرد، ساده بودند. مواردی که عموماً توجه زیادی به آنها نمیشود؛ مانند اینکه چطور انسانها میتوانند شادتر از آن باشند که فکر میکنند و یا اینکه چطور میبایست به محیط اطراف خودشان توجه کنند و قدر چیزهای ساده در زندگی را بدانند. کارهای سادهای مانند نشستن در پارک با آرامش و بدون فکر و خیال، خوردن با آرامش و توجه به مزه غذا، عجله نکردن در کارهای روزمره و قدرشناسی برای هر چیزی که داریم و قبول ناملایمات زندگی و در ضمن روش نوعی از مدیتیشن و آرام کردن ذهن...
پس از کندو کاو بیشتر در مباحث خودشناسی، نظارت ذهن، مراقبه، فلسفه شرق و غرب و حتی سیستم های معنوی و عرفانی در ادیان، پنجره جدیدی در پیش روی من باز شد. با موضوعاتی آشنا شدم که تا آن روز در هیچیک از کتابهایی که خوانده بودم و در هیچ کلاس درسی و بر روی هیچ تختهسیاه ندیده بودم. به یاد این شعر علیرضا قزوه می افتم:
ما کتاب کهنهای هستیم، سرتاپا غلط...
این موضوعات در سیستم های آموزشی بسیاری از کشور ها از جمله کشور خودمان جایی ندارد. به همین دلیل جامعه به افکار و احساسات منفی خو کرده است و خروجی چنین ناخودآگاهی در قالب عواطف و احساساتی است که گاه به خود زیان می رساند و گاه به دیگران.
مشکلات بهداشت روانی منحصر به بیماران روحی و روانی نمی شود، بلکه همه احساسات روزمره مانند استرس و نگرانی، بی خوابی، قضاوت دیگران، آستانه تحمل پایین و دعوا های خرد و کلان را شامل می شود که همواره شاهد آنها در سطح محیط های اجتماعی و زیر پوست جامعه هستیم. و اینها همه از ناخودآگاهی و عدم برخورداری از مهارت های آرامش ذهنی و زندگی آگاهانه است. یک ذهن ناخودآگاه که هیچگونه آموزشی برای نظارت افکار و احساسات خود ندارد، به اندازه توان خود، به ترتیب به خود، به دیگران، به جامعه و یا به زمین رنج تحمیل میکند. اگر قدرت و توان آن در محدوده ما آدم های معمولی باشد در قالب استرس و نگرانی و عجله در کار و گاهی عصبانیت به خود رنج تحمیل می کند. اما همین اذهان ناخودآگاه در همین سطح معمولی اگر قدرت تعدی به مال و جان دیگران را داشته باشند، زیان آنها به همان نسبت در جامعه بیشتر خواهد بود. مثلا دزدان کلان و مهره های فساد در سطوح حکومتی چون دستشان می رسد، دزدی های شان نیز کلان تر است. یا مثلا سرمایه داران بی اخلاق و حریص در سطح جهانی به تاراج منابع جنگلی مشغولند و از این طریق به زمین رنج تحمیل می کنند. حال اگر همان ذهن نآخودآگاه دارای قدرتی بلامنازع در سطح جامعه باشد، مسلم است که تبدیل به دیکتاتوری می شود که به احدی پاسخگو نخواهد بود. چگونه میشود از او انتظار داشت مثلا مخالفان خود را تحمل کند و زندان ها از آنها پر نکند؟ یا حمله نظامی به کشوری همسایه موجب رضایت ذهن پریشان او نشود؟ باید توجه داشت که افراد دیکتاتور به دنیا نمی آیند، آنها نیز همین اذهان ناخودآگاه هستند، پرورده همین محیط و اجتماع؛ افرادی خفته. به این معنی که به افکار خود و نتایج آن آگاهی کامل ندارند. تفاوت فقط این است که قدرت هم در دست آنهاست.
بهر حال جای اندیشیدن است که پس چه بر سر انسان آمده، چطور «من ساختگی» و ایگو ساختهشده، انسان در چه روندی به قول مولوی از نیِستان وجود خود و از عالم هستی بریده شد و چه طور به این نابسامانی و درهمریختگی رسید و اینکه این سیاره چطور به چنین سطحی از مشکلات رسیده است؟ چرا پایانی بر رنج انسانها نیست و چرا زمین بهسوی سرنوشتی نهچندان خوشایند شتابان است.
بشنو این نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
مولوی
مشابه نکاتی که در متون خودشناسی و معنویت و فلسفه شرق و عرفان غرب هستند در لایههایی از اشعار شاعران خودمان مانند مولوی، عطار و حافظ نیز وجود دارند.
همچنین در شاخههایی از علوم، گروهی از دانشمندان مخصوصاً متخصصین فیزیک تئوری و فضا فیزیک صحبت از یافتههایی میکنند که برخی از آنها را به عرفان ربط میدهند. ازجمله این علوم، فیزیک کوانتوم، فضا فیزیک و مقوله ذهن و هوشیاری بودند که مقالات، جلسات درسی و مستندهای فراوانی راجع به آنها در فضای مجازی نیز در جریان است.
همچنین در این کتاب لحن و تفکر انتقادی متن بیشتر متوجه سیستمهای اجتماعی-سیاسی جهان از نگاهی کلی است؛ اما سیستمهای اجتماعی را خود ما انسانها میسازیم. در متن پیش روی، نوک پیکان انتقاد بهسوی ما انسانهاست؛ و البته اذهان ما و چگونگی شکل گیری و عملکرد آن. پرواضح است که مسبب نابسامانیهای اجتماعی بر روی زمین اکثر انسانها نیستند، اما مسببان و مقصرین این مشکلات، همه انسان هستند نه بقیه موجودات دیگر بر روی زمین و نه موجوداتی از سیارات دیگر.
از آنجاییکه در طول متن از واژه ایگو به کرٌات استفاده خواهد شد، بهتر است در همین جا تعریفی روشن تری برای این کلمه گنجانده شود:
تعریف ایگو – ایگو در اصل یک واژه لاتین است معنی آن در زبان انگلیسی، اسپانیایی و بیشتر زبان های اروپایی مترادف است با «من» یا «خود». به همین دلیل واژه ایگویست به معنی «خودخواه» است.
نزدیکترین کلمه فارسی که می تواند مفهوم ایگو را برساند «نفس» است، اما از آنجایی که نفس در ادبیات دینی انواع مختلف دارد، نمی توان آن را یا یکی از انواع آن را به تنهایی برای ایگو در این متن بکار برد. ایگو در فلسفه نهاد تفکر آگاه در انسان است، اما در حیطه روانکاوی «قسمتی از نهاد ذهن است که بین دو نهاد خودآگاهی و ناخودآگاهی دخالت می کند.» در معنویت شرق و عرفان غرب و در موضوعات این کتاب ایگو بیشتر ذهن ناخودآگاه انسان است که شخصیت و «من» او را می سازد. نهادی که به طور رایج مانند نقابی روی خودآگاهی و هوشیاری محض انسان را می پوشاند. انسان با رسیدن به بیداری معنوی به وجود این نهاد در خود، آگاه می شود و آن را کنار می زند و به خودآگاهی و هوشیاری محض می رسد. بنابراین از آنجاییکه برای ایگو به جای تنها یک واژه یا عبارت، مانند نفس، یا نفس اماره، نیاز به یک تعریف است، در طول این متن از همان واژه «ایگو» استفاده می شود.
❖ ❖ ❖
سخنی با خواننده – گنج درون
در حوزه علوم تجربی، معمولاً شاگردان طالب کسب دانش و فنون روز هستند، چون در ابتدا فاقد چنین دانشی هستند و در هر مرحله تحصیلی مطالبی از طریق تئوری و تجربی به ذهن آنها افزوده میشود. در علوم انسانی ازجمله فلسفه هم به همین طریق بر دانستههای ذهنی شاگرد افزوده میشود. برای رسیدن به درجه مهارت و کمال هم ابزارهایی مانند حواس پنجگانه برای مشاهده، حس و تجربه این علوم و همچنین استعداد، علاقه و کوشش شاگرد در آموختن کافی است. در حوزه خود شناختی، بیداری معنوی و عرفان اما، اگرچه همه ابزارهای فوق برای کسب چنین معارفی لازماند، اما کافی نیستند. زیرا علوم تجربی و انسانی و ابزارهای حسی و ذهنی همه در بُعد بیرونی دنیا که کالبد انسان یعنی جسم و مغز هم جز این عالم بیرونی است، جای دارند. برای بیداری معنوی و رهایی انسان از قیدوبند و رنج دنیای بیرون، نیاز به یک حس درونی بهاستثنای حواس پنجگانه است که از طریق آن شاگرد یا سالک دری را میبیند، دری که به بینهایت وجود انسان و عالم هستی راه دارد. در این دنیای درون انسان به جوهر وجودی خود پی میبرد که عارفان آن را گنج درون مینامند. هیچ انسانی از چنین گنجی بیبهره نیست. مشکل اینجاست که چنین گنجی در بیشتر انسانها پوشیده و پنهان است. دانه بیداری در درون همه انسانها وجود دارد، اما جوانه زدن آن دانه و شکوفایی آن در قالب بیداری و آگاهی بستگی به ضخامت لایههای ذهنی و توهّماتی دارد که وجود انسان را پوشانده است.
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کان و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو به تأیید نظر حل معما میکرد
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
و اندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد
گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم
گفت آن روز که این گنبد مینا میکرد.
گنجی را که حافظ آن را جام جم میخواند، در مکاتب فکری شرق و غرب با نامهای مختلف به آن اشاره میشود، نامهایی چون جوهر وجود، طبیعت حقیقی انسان، دنیای درون، گنج درون و عشق و حقیقت و غیره؛ اما اگر چنین گنجی از روز ازل یا حداقل از زمان تولد در بُعد درونی انسان جایداده شده ولی ما انسانها از وجود آن بیاطلاع هستیم و اگر دلیل بیاطلاعی از آن گنج پوشش روی آن بوده است، پس سؤال این است که چه چیز آن را پوشانده و چنین پوششی از جنس چیست؟
جنس این پوشش متشکل از لایههایی ذهنی است که بهمرور زمان در زندگی فردی و اجتماعی شکل میگیرد. لایههایی چون مناسبات اجتماعی، مناسبات زندگی فردی، سنتها، باورها و خطاهای حواس پنجگانه، توهّمات تکاملی، سیستمها و قراردادهای اجتماعی و بین این قراردادها از همه مهمتر واحد