Discover millions of ebooks, audiobooks, and so much more with a free trial

Only $11.99/month after trial. Cancel anytime.

در تبعید خاک
در تبعید خاک
در تبعید خاک
Ebook101 pages28 minutes

در تبعید خاک

Rating: 0 out of 5 stars

()

Read preview

About this ebook

برشی از مقدمه‌ی کتاب
سروده هایی كه در این دفتر مشاهده می كنید‌، محصول سرایش طی یك زمانبندی یك ‌ماهه می باشد. صرف نظر از محتوا در تمامی آنها فرم غزل بكار گرفته شده است. ممکن است بارها از خود پرسیده باشیم:
«آیا ـ با تولد شعر نیمایی‌، سپید، موج نو و سایر سبک‌های آوانگارد ـ زمان مرگ قالب های كهن شعر فارسی فرا رسیده است؟
اگر تلقی ما ازكهنه و نو‌، فقط در سطح و فرم باشد. قاطعانه جواب خواهیم داد: «آری!»‌، اما اگر تحول شعر فارسی را زیر بنایی ببینیم‌، هرگز دربند فرم باقی نمی ‌مانیم. نیاز به وارد كردن شعر به عرصه‌ی پویای زندگی. به عبارت دیگر تصویر زندگی، باتمام تلخی ها و شیرینی های آن در شعر‌، تمامت حرف است.
با تعریفی كه امروز از شعر می شود‌، به راحتی می توان شعر را از غیر شعر تشخیص داد. اگر شعر‌، «شعر» باشد. آن را می توان در هر قالبی آورد. مانند سادگی‌، شفافیت و پاكی تحسین برانگیز آب. آب زلال در هر ظرف كه در آید‌، آب است. چه در كوزه‌ یی سفالینه‌، چه در ظرفی مسین‌، یا در لیوانی خوش ‌تراش از بلور. اما باید انصاف داد‌، آب در كدام ظرف گواراتر است؟
امروزه شاعری، هنر قافیه بافی‌، بازی با عروض‌، یا استعداد آوردن صنایع عجیب و غریب بدیع‌، حراج واژه های مغلق و خرج كردن زبان دشوار و متكلف نیست. شاعر قبل از هر چیز باید «شاعر» باشد. یعنی دارای «نگاه شاعرانه». شاعر كسی است كه به هر چیز نگاه می كند قدرت تبدیل آن را به شعر دارد. شاعری‌، داشتن یك نگاه و بینش هنرمندانه و عمیق به انسان و جهان هستی است؛ سرایش بر مدار عاطفه و احساس؛ دركی ظریف و همه جانبه از حیات وجوهر آن یعنی عشق. شاعر عاشق ترین است.
با این برداشت از سخن دل آیا آن كه در بند فرم است [چه نو چه كهنه] و به فرم بند كرده‌، ازدرونمایه‌ی شاعری غافل نیست؟
به اعتقاد من در محك زدن یك شعر‌، باید نخست دید آیا آن شعر‌، شعر است یا نه. بعد وارد هر بحث دیگری سر فرم و... شد. فرم همیشه تابعی از محتواست و قابل تغییر.

Languageفارسی
Release dateFeb 9, 2019
ISBN9780463389249
در تبعید خاک
Author

علیرضا خالو کاکایی

Ali reza khalo kakaee is an Iranian poet, songwriter, and Iranian authorThis exiled artist is against fundamentalist ruling of Iran.He comes from a country that taken hostage by reactionary and terrorist mullahsHe could not live in Iran for a different opinion and libertyHe was not allowed to publish their books freely in IranIran's freedom for this progressive intellectual is equal to his lifeWe publish some of his books for world-wide acquaintanceYour welcome to these books will spread freedom in Iranعلیرضا خالوکاکایی با تخلص (ع. طارق) شاعر، ترانه‌ سرا و نویسنده‌ی آزادی خواه و آوانگارد ایرانی است. او زندگی و قلمش را صرف مبارزه با دولت فناتیستی ایران کرده است. ما جمعی از ادب دوستان، تصمیم گرفتیم ـ بخشی از آثار او را که در اینترنت موجود است ـ بدون دخل و تصرف و با رعایت قوانین کپی رایت، باز نشر و منعکس کنیم. امیدواریم بتوانیم آثار سایرین هنرمندان مردمی و در تبعید را نیز در آینده در نوبت انتشار قرار دهیم.این هنرمند ایرانی مخالف با بنیادگرایی مذهبی، بر اساس خاطراتی که در کتاب «من و برف‌های سهیل» نوشته، در سال ۱۳۴۱ در یک خانواده‌ی فقیر در شهر سنقر کلیایی به دنیا آمد. به نقاشی و کتاب علاقه وافر داشت. در ۱۴سالگی یک مجموعه قصه برای کودکان نوشت. در ۱۵سالگی با خواندن کتاب‌های دکتر علی شریعتی، صمد بهرنگی و دفاعیه‌های مهدی رضایی به دنیای مبارزه و سیاست قدم گذاشت و همراه با جوانان آزادیخواه و انقلابی شهر به فعالیت زیرزمینی روی آورد. با شروع تظاهرات دانش‌آموزی علیه شاه در سال ۱۳۵۷ به آن پیوست و در سرنگونی دیکتاتوری نقش فعال داشت. با تأسیس جنبش ملی مجاهدین به عضویت در آن درآمد. در سال ۱۳۶۰ با تأثیرپذیری از جان باختن تعدادی از دوستانش به سرودن شعر متمایل شد. به دلیل مخالفت با دیکتاتوری ولایت فقیه و استبداد جدید در زیر پرده‌ی دین زندگی مخفی اختیار کرد. در سال ۱۳۶۵ از طریق غیرقانونی از ایران خارج شد و به مقاومت سازمان یافته علیه دیکتاتوری پیوست.او در باره‌ی زندگی مخفی خود در مقدمه‌ی کتاب سکوت آبی ماه، دومین مجموعه شعر خود، این‌چنین نوشته است:«آن سال به دلیل فشارهای عظیم روحی، تنهایی در پشت درهای بسته و پنجره‌های تاریک، در به دری و آوارگی و تحت تعقیب بودن به وسیله‌ی پاسداران، و زیستن ۲۴ساعته در وضعیت آماده‌باش، تازه به شعر روآورده بودم و داشتم در کنار فعالیت‌های سیاسی، آن را تجربه می‌کردم. البته آشنایی‌ام با ادبیات و نیز داستان‌نویسی به ۱۴سالگی‌ام برمی‌گردد؛ یعنی ۵سال زودتر از خطرکردن ناشیانه در وادی شعر. شعر را نه برای شاعر شدن و بودن یا چاپ کتاب، که سنگ صبوری می‌دیدم که می‌توان دل‌زمزمه‌های مکنون را با آن در میان نهاد.روزهای سیاهی که بر روشنفکران و آزادیخواهان ایران در حکومت ولایت فقیه گذشته و می‌گذرد، قابل بازگفتن نیست.اگر روزی سلطان محمود غزنوی در پاسخ به خلیفه‌ی عصر خویش می‌گفت: «من از بهر عباسیان انگشت در کرده‌ام در همه‌ی جهان و قرمطی می‌جویم و آنچه یافته آید و درست گردد بردار می‌کشند...» روح الله الموسوی الخمینی، خود خلیفه بود و امرش مطاع، او آزادیخواهان و دگراندیشان عصر خود را «منافق»، «مرتد»، «مهدورالدم»، «محارب»، «یاغی» و «باغی» خوانده و فتوای او برای کشتار زندانیان سیاسی در تابستان۶۷ این بود:«رحم بر محاربين ساده‏ انديشی است، قاطعيت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول ترديدناپذير نظام اسلامی است، اميدوارم با خشم و كينه‌ی انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضايت خداوندمتعال را جلب نمائيد، آقايانی كه تشخيص موضوع به عهده‌ی آنان است وسوسه و شك و ترديدنكنند و سعی كنند [اشداء علی الكفار] باشند.»به پای دارندگان چوبه‌های دار و جلادانش که گویی این میزان از درنده‌خویی را ظرفیت نداشتند، با دست‌های مرتعش، از طریق احمد خمینی رقعه‌یی نوشته و شک خود نسبت به شامل بودن حکم در مورد همه‌ی زندانیان را، در سوالی ضمیمه‌ی این حکم کردند. پاسخ‌ آنها به سرعت داده شد:«هر كس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حكمش اعدام است، سريعا دشمنان اسلام را نابود كنيد، در مورد رسيدگی به وضع پرونده‏‌ها در هر صورت كه حكم سريع‌تر انجام گردد همان مورد نظر است.»آری، من در چنین شرایطی با شعر محرم شدم و به آن رو کردم. پیشاپیش بگویم که این قفس‌های رنگین از کلمات، به لحاظ هنری فاقد ارزش هستند. آنچه آنها را در حال حاضر از پاکسازی و به دور ریخته شدن، مانع می‌شود، خاطرات و خطرات و پاره‌های عزیزی از عمر هستند که نمی‌توان کتمان‌شان کرد. مطمئن هستم و ایمان دارم روزی خواهد رسید که نسل‌های پس از ما، آزادی را تنفس خواهند کرد و آزادی را خواهند اندیشید، در آزادی از آزادی خواهند نوشت؛ این سیاه‌مشق‌ها برای آنان است.علیرضا خالوکاکایی (ع. طارق) با اینکه به‌طور حرفه‌ای به مبارزه با دیکتاتوری دینی حاکم بر ایران اشتغال داشته اما آثار متعددی در زمینه‌ی شعر و نثر دارد. او از شاعران و نویسندگانی است که پیوسته به نوگرایی باور داشته و هیچگاه در یک سبک درجا نزده است. علاوه بر شعر، داستان کوتاه و رمان، در زمینة وزن شعر و اسلوب نویسندگی تجارب خود را ارائه کرده است. برخی نوشته‌های موجز او تم عرفانی ـ فلسفی دارد. نمونه‌هایی از آن را در کتاب‌های دل‌گریه‌های قلم، درنگ‌پاره‌ها و مکث در پرانتز آبی می‌توان یافت. او و دیگر شاعران و نویسندگان آزادیخواه و در تبعید، خود را شاعران مقاومت ایران می‌خوانندع. طارق، شعر مقاومت را در یکی از مقاله‌های خود این‌گونه تعریف می‌کند«حین نبرد انقلابی‌ ، پیوسته عواطفی به منصه‌ی ظهور می‌رسند که فرصت پرداختن به آنها نیست؛ از دعای بدرقه‌ی مادری گرفته‌ ، تا سفره‌یی نان و پنیر که یک روستایی برای چریک زخمی فراهم می‌آورد، تا کبوتری که بر لبه‌ی بام یک خانه‌ی تیمی قبل از تسخیر‌، آرامش ابریشمی خود را جار می‌زند و تا دانه‌یی که دستی برای گنجشکان می‌پاشد؛ قبل از اینکه گلوله‌یی قلب او را از هم بپاشاند.لحظاتی هستند؛ لحظاتی نادر و معصوم؛ لحظاتی که چشمان خونی جلاد و نگاه‌های چوبی نامحرم‌، آن را نمی‌بینند؛ لحظاتی که در رژه‌ی زنجیرها و تازیانه‌ها گم می‌شوند. شعر مقاومت، این لحظات را از زیر غبار فراموشی نجات می‌دهد و آنها را از خلوت خاطرات آفرینندگان و ناظران آنها بیرون می‌کشد و با قلم بر انگاره‌ی سپید کاغذ می‌سپارد تا وجدانهای حساس انسانی‌، آن را در حال و آینده دریابند.شعر مقاومت ـ با این تعریف ـ بیان لحظات و صداهای گذرا و فراموش شده است. سوژه‌های شعر مقاومت، بسیار متنوع و پردامنه‌اند و عواطف ناب و گسترده‌یی را در برمی‌گیرند؛ سوژه‌ها و عواطفی که شاعر مقاومت، یا عاجز از بیان تمامی آنهاست‌، یا فرصت تصویر آنها را ندارد زیرا خود در متن آتش است و جزیی از جریان متلاطم مبارزه.آری، شاعر مقاومت‌، در گرماگرم نبرد سهمگین سرنوشت‌، مجال روی کاغذ آوردن ندارد او تنها به ثبت حادثه‌یی در عاطفه‌ی خود بسنده می‌کند و با قطره اشکی تأثر خود را بروز می‌دهد تا پیش‌آیی دقیقه‌یی چند برای ثبت و تصویر؛ که ممکن است هیچ‌گاه پیش نیاید.»کتابهای زیر تاکنون از علیرضا خالوکاکایی تاکنون در فضای مجازی به انتشار رسیده است:شعر:دیدم خدا می‌گریست ۹۶ ـ ۱۳۹۳فرصت آبی شعر ۹۶ ـ ۱۳۹۳آخرین حرف خزان ۱۳۶۰آبی‌ترین و سفر ۱۳۷۳آواز ماهیان ۱۳۶۸باریدن از ناگهانتبعید به شعرهای خیس ۶۶ ـ ۱۳۶۵تپش در میان دو مرگ ۷۶ـ ۱۳۷۳تکرار تا زیبایی ۶۹ ـ ۱۳۶۸چامه‌های فصل خاکستر ۶۵ ـ ۱۳۶۰در تبعید خاک ۱۳۸۰سایه‌ها و باد ۷۹ ـ ۱۳۶۷سکوت آبی ماه ۱۳۶۰گفتیم نه و ایستادیم ۸۰ ـ ۱۳۷۹رمان:آنان که با منند بیایند ـ جلد۱ ۱۳۹۷ـ ۱۳۸۶آنان که با منند بیایند ـ جلد۲آنان که با منند بیایند ـ جلد۳آنان که با منند بیایند ـ جلد۴داستان کوتاه:بهار از دیوارها گذشته بود ۱۳۶۷برف‌ها و سکوت ۱۳۶۴مقاله و جستار:بالهای بی قافیه ۱۳۹۳مترسک و پرنده‌ی نخستین خطر ۱۳۹۷جوانه‌های آبی چخماق ۱۳۹۷چکه‌های ترد عقیق ۹۸ـ ۱۳۹۷قیام تا آزادی ۱۳۹۶میان من و نگاه ۱۳۸۴تحقیق:جادوی نوشتن (یادداشت‌هایی در باره‌ی نویسندگی) ۱۳۸۳نبض احساس (آشنایی با وزن یا ریتم در شعر کلاسیک، نیمایی و شعر سپید) ۱۳۸۳مافیای بیت خامنه‌ای و اهمیت تحریم آن ۱۳۹۸فلسفی ـ عرفانی:دل‌گریه‌های قلم ۱۳۸۸درنگ‌پاره‌ها ۱۳۸۹مکث در پرانتز آبیخاطره و اتوبیوگرافی:من و برف‌های سهیل ۱۳۸۳نمایشنامه:سفر تا اعماق آینه ۱۳۸۳

Read more from علیرضا خالو کاکایی

Related to در تبعید خاک

Related ebooks

Related categories

Reviews for در تبعید خاک

Rating: 0 out of 5 stars
0 ratings

0 ratings0 reviews

What did you think?

Tap to rate

Review must be at least 10 words

    Book preview

    در تبعید خاک - علیرضا خالو کاکایی

    درتبعید خاك

    مجموعه غزل- دفتر سوم

    علیرضاخالوكاكایی (ع. طارق)

    شعرهای اردیبهشت۱۳۸۰

    Title: In exile of the earth

    ISBN: 9780463389249

    Author: Ali reza khalo kakaee

    Publisher: Smashwords, Inc

    دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر

    کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

    گفتند: «یافت می نشود‌، جسته ایم ما»

    گفت: «آنکه یافت می نشود‌، آنم آرزوست»

    مولوی

    فهرست

    امشب می ‌رسد باران

    ببار ای ابر!

    در شبگیر مهتابی

    باران را نمی ‌فهمند

    کنسرت شیرین‌ کار گنجشکان

    زندگی زیباست؛ آری آری

    کبوترها

    در تنگنای فرصت

    باید رفت

    قلم آه! ای قلم!

    دغدغه

    قلبی از پولاد باید

    شعر باید شعر باشد

    تو را من چشم در راهم

    خوشا پاییز

    عاق

    آرزو

    خون

    با شما و بی ‌شما

    صدا کردم تو را

    چرا؟

    از شب هراسم نیست

    زخم كوچه

    اگر

    درنگ

    حباب

    دلم ، تنهاست

    یک شاخه گل

    تفنگم را بده

    شبی دیگر بیا ای ماه

    نشان من تویی

    چنین هستم

    دل من چون دل من بود

    مپوشان خون ما را ای زمین

    صدایی نیست

    تو در آن سو و من این سو

    جنگل

    با تو

    صنوبرها

    بیزار

    باید بشكند این خواب

    بمیر ای دیو!

    مرامم رفتن و رفتن

    چه هستم من؟

    رهایم كن!

    پریدم من

    کسی مست است و...

    سرودم سرخ‌ها را در شقایق

    کدامین یار؟

    تلقی خود بخودی از کهنه و نو

    آب كم جو تشنگی آور به دست

    تا بجوشد آب از بالا و پست

    مولوی

    چشمه وار‌، جوشیدن و فقط جوشیدن. رودسان رفتن و رفتن و فقط رفتن. دریا گونه‌، خروشیدن و گم‌شدن در نهایت بیكرانه‌ی آبی و فقط خروشیدن. خورشید مانند درخشیدن و گستراندن گیسوان شنگرف ‌فام، در طلوع جادوانه‌ی دریا، بر آبهای مترنم و فقط درخشیدن.

    كشف‌ كردن مدام و حرف تازه آوردن. قانع نشدن و دوباره كشف‌ كردن. كوله‌ بار تجربه بر دوش‌، پوزار جستجو در پا، عصای بینایی در كف‌، همیشه چشم به فرارو داشتن. پیمودن و پیمودن و به سر منزلی خو نكردن‌... این است آنچه باید.

    كجا راه پایان می یابد؟ نمی ‌دانیم. [تو پای به راه درنه و هیچ مپرس...]؛ و شاید نباید بدانیم.

    در هنر به طریق اولی‌، رسیدنی در كار نیست. نباید دنبال سر منزل راحت گشت‌، پای افزار به كناری نهاد‌، پای آسودگی در آبهای عافیت هشت و به خواب رفت. كار ما شاید جستجوست. هیچ منزلی منزل اصلی نیست. هیچ سبكی تمام حرف را در بر ندارد. اساسا سبك داشتن‌، یعنی قانع شدن. یعنی

    Enjoying the preview?
    Page 1 of 1