خوابهای مامان
()
About this ebook
در این اثر «بکتاش خمسه پور» دهها خوابی را گرد آورده که پس از درگذشت مادرش دیده و در آنها بدیدار مادر رسیده است. وی در پی از دست دادن مادر هر بار که خوابی میدید که در آن مادرش حضور داشت آن خواب را یادداشت میکرد. طی هفت هشت سال شمار این خوابها از چهل مورد گذشت. در این میان چند بار خوابها بگفته نویسنده روشن یا درخشان بودند. اینکه خواب جهان دیگری است یا جهان درون خود ما یا آمیزه ای از هر دو، گفتمان و زمینه پژوهشی گسترده، چه بسا دنباله داری است که همچنان پیگیری میشود. بکتاش با بدست دادن این کار امیدوار است دستمایه سودمندی برای پژوهشگران خواب فراهم آورده باشد
Baktash Khamsehpour (Bahram Iranmand)
"Baktash Khamsehpour" born 1965 in Iran started writing at early age. He was 13 when he left Iran. Since then he has been living abroad. Baktash who also writes under the pen name "Bahram Iranmand" has works in Persian and English. Among his works is "Humaname" published in 2020, comprising of a long continuous poem encompassing humanity, consciousness and the world. "2537; the Year Our Planet Changed" is another work by Baktash, published in 2016 where the author has tried his best to recall memories of his early teenage years returning back to his homeland enjoying a few months with family and friends. Three year later in 2019 Baktash writes and publishes the semifictitious "Back In My Homeland". Out of over 20 works authored and published by Baktash Khamsehpour (Bahram Iranmand) "Farazan" in Persian and its English translation "Paraphilosophy" could stand out as one of his masterpieces.
Read more from Baktash Khamsehpour (Bahram Iranmand)
رازگان Rating: 2 out of 5 stars2/5آزادانش Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsفرماندهان و اسپهبدان ایرانسپهر Rating: 5 out of 5 stars5/5اپدر پرویز و من Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsیادداشتها Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsچارجستار Rating: 2 out of 5 stars2/5
Related to خوابهای مامان
Related ebooks
فریاد Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsگیلیاد: مریلین رابینسون, #1 Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsLimbo Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsسلاح صلاح صلح Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsمرداب Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsارواح پیر Rating: 1 out of 5 stars1/5شیروود Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsآلت پرستان Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsFrom Iran to America: Changes, Choices, and Challenges (Farsi Edition) Rating: 2 out of 5 stars2/5رویای درون Rating: 5 out of 5 stars5/5تسخیر Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsHalfway Letter Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsآنگاه که آینه ترک می خورد Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsSorooshan Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsآلو و پودر استخوانهاي پدرم Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsسبوعیت Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsدمحمحیسم Rating: 2 out of 5 stars2/5Santa Fe Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsخانه: مریلین رابینسون Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsداستانهای سیاه Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsاستونر Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsتاریخی مختصر اما پر دردسر از رودسر Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsجورم Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsسرگردانی Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsاغوا Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsهمهمهی زمان Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsبرفها و سکوت Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsدرهی میلر Rating: 0 out of 5 stars0 ratingsقرارمان آذر Rating: 5 out of 5 stars5/5Le loup et les trois chevreaux / گرگ و سه بزغاله / The Wolf and the Three Baby Goats Rating: 0 out of 5 stars0 ratings
Reviews for خوابهای مامان
0 ratings0 reviews
Book preview
خوابهای مامان - Baktash Khamsehpour (Bahram Iranmand)
خوابهای مامان
بکتاش خمسه پور (بهرام ایرانمند)
Smashwords Edition
Copyright 2020 Baktash Khamsehpour (Bahram Iranmand)
پیشگفتار
درگذشت مادر از بزرگترین سختیهای زندگی است. برای بسیاری از دست دادن مادر پایان کار نیست و باور دارند او همچنان هست، شاید جایی دیگر، هرچند هست و سرانجام دیدارها باز تازه خواهد شد و فرزند و مادر باز بهم میپیوندند. کتابی که در دست دارید دربردارنده خوابهایی است که پس از رفتن مامان به جهان دیگر دیده و هر بار کوشیده ام در حد توان آنها را بیاد آورم و به بهترین شکلی پیاده کنم. در این هفت هشت سالی که از رفتن مامان میگذرد مجموعا چهل و دو بار خواب مامان را دیده ام؛ دستکم آنهایی که پس از خواب بیاد مانده یا بیاد آمده است. همواره روز بعد شرح خواب را نوشته و ثبت کرده ام تا بلکه روزی این مجموعه در قالب کتابی منتشر شود. همین دیشب خواب دیدم که در خانه یا آپارتمان مامان هستم هرچند که بی شباهت بود با آپارتمان های پدر و مادرم در این سالیان. در آنجا که آپارتمان روشن و قشنگی بود میدانستم مامان دیگر نیست. مامان را بلند فریاد میزدم ولی پاسخ یا نشانه ای نبود. دیشب پیش از خواب چند فیلم وعکس مامان را دیده بودم. پیش از این خواب هم چند هفته پیش خواب دیده بودم اعضای خانواده یکی یکی میرسیم خانه گرچه مامان انگار میان ما نبود. این خوابها و مانندشان را ننوشتم. تنها خوابهایی در این مجموعه هست که در آنها مامان بوده و حضورش دیده یا حس شده است. درباره مادرم «منیژه اکرامی» باید بگویم که بانویی بود مهربان، نیرومند و با پشتکار. فرزند «سیاوش اکرامی» و «احسان پندگیر» زاده شانزدهم تیرماه ۱۳۱۹ در بندرپهلوی دوقلو بود گرچه خواهرش «فرنگیس» کمی پس از زاده شدنشان از دنیا میرود. پدر منیژه افسر نیروی دریایی شاهنشاهی و ناخدای کشتی بود که هنگام دیدارهای رضاشاه بزرگ از بندرپهلوی بدریانوردی در آبهای دریای مازندران میرفتند. مادر منیژه ازخانواده ای بود طرفدار یا عضو حزب توده. مامان که بیانی قوی داشت تعریف میکرد در کودکی در یک میتینگ حزب توده که فیلمبرداری هم میشد بر چارپایه ای گذاشته بودندش تا شعری را که یاد داده بودند از بر کند دکلمه نماید. یکروز هم که فرستاده بودندش روزنامه حزب توده را بفروشد ناگهان سر کوچه با پدرش روبرو میشود که میپرسد دختر تو اینجا چکار میکنی!؟ پس از۲۸ مرداد کارگران یک تعمیرگاه دوچرخه که مامان میگفت آرم پان ایرانیست روی شیشه مغازه شان بود و دیده بودند که روزنامه حزب توده میفروخت پرسیدند خانم کوچولو حالا زنده باد کی؟ و مامان گفته بود حالا زنده باد شاه دیگه. مامان همچنین تعریف میکرد در کودکی یکروز که در جریان جنگ جهانی دوم حملۀ هوایی شده بود همینکه از خانهشان در بندرپهلوی خارج میشوند بمب روی خانه شان میافتد و منفجر میشود. پدر و مادر منیژه در کودکی دخترشان ازهم جدا میشوند و منیژه خردسال که پدرش از خاندان توانگر «اکرام السلطان» بود وارد دوران سختی از زندگی میشود. دشواریهای منیژه با ابتلا به بیماری روماتیسم در نوجوانی بیشتر میشود تا اندازه ای که از ادامه تحصیل بازمیماند. احسان مادربزرگم که «ایسی» صدایش میزدیم ازدواج دیگری مینماید و دارای دو دختر دیگر «آزاده» و «آزیتا» میشود و در حالی که کارمند راه آهن است منیژه نوجوان در کارهای خانه و بزرگ کردن خواهرانش سهیم است. گاه هم به خانه پدرش میرود هرچند آنجا را بخاطر وجود زن بابا دوست ندارد. عمو «سرداری» مهربان و دخترعموهایش را بسیار دوست دارد و هنگامی که با آنهاست بسیار خوشست ولی