Discover millions of ebooks, audiobooks, and so much more with a free trial

Only $11.99/month after trial. Cancel anytime.

تراژدی مرگ بردیا
تراژدی مرگ بردیا
تراژدی مرگ بردیا
Ebook113 pages46 minutes

تراژدی مرگ بردیا

Rating: 0 out of 5 stars

()

Read preview

About this ebook

تراژدی مرگ بردیا، نمایش‌نامه‌ای خون‌بار و امروزی، نفس‌گیر و پر کنش و واکنش اثر رضا طاهری بشار است.این کتاب راوی زندگی دردناک خانواده اشرافی بهارمست است که در تله رباخواران و نزول دهندگان اسیر شده‌اند و دارند در باتلاق فرو می‌روند.این نمایشنامه همزیستی رباگیران میزبان و ربادهندگان انگل را به نمایش می‌کشد.

+داستان:

خانواده اشرافی بهارمست سال‌هاست که در چنگال ربا گرفتار شده است.

یکم: پدر بیمار خانواده با آرزوهای شکست‌خورده بسیار که انگار تا باختن آخرین قطعه از اموال این خانواده از ربا دست نمی‌کشد.

دوم: بردیا پسر بزرگ خانواده است که از پس ربادهندگان و حجم روزافزون بهره و سود آن بر‌نمی‌آید، در گرداب بدهی‌ها دست‌و‌پا می‌زند ولی می‌کوشد تا دست‌کم خانه بزرگ اجدادی را نجات دهد، مردی در تضاد و درگیری با خود و دیگران بدبین که می پندارند او تنها برای خود و عشقش فرن می‌کوشد تا خانه را به چنگ بیاورد تا با ثروت از ایران برود.

سوم: فرن عشق ناکام دور ازدست بردیا است که رفته است و انگار دیگر بازنمی‌گردد.

چهارم: مینا دختر خانواده و همسرش و برادر کوچکتر و مادر خانواده‌اند که در بی‌عملی و مفت‌خواری غرقه‌اند و همه‌چیز و هر کار مفیدی را موکول به زمانی نامعین در دور کرده‌اند.

پنجم:مروست انگل رباخوار که از کودکی همنشین با فرزندان بهارمست‌ها بوده، در گوشت و پوست و خون آن‌ها رسوخ کرده است و تا قطره آخر خونشان را می‌مکد، قدرتمند است و رویای آن خانه بزرگ را دارد و از خواسته‌اش کوتاه نمی‌آید.

در این نمایشنامه میزبان و انگل درهم‌آمیخته‌اند و با هم‌اند، تا جایی که نفس در تن قربانی نماند و از پای درآید. میزبان عاشق انگل وجودش شده است، نمی‌تواند مروست را از خود جداکند تا در این چاه بی‌پایان فرو‌ نرود و غرق نشود. این نمایشنامه حکایت آخرین دست و پا زدن میزبانی است که ربا تا گلوگاهش را در چنگ گرفته است و می‌فشارد. این نمایش آخرین نفس‌هاست.

 

 

+خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می دهیم؟

کسانی که قصه و داستان اوریجینال و ایده و گفتار برای‌شان مهم است.کسانی که ارزش و سهمگینی انتخاب و اختیار را با گوشت و پوست و استخوانشان احساس می‌کنند.کسانی که به بررسی سیر رخدادها و خشونت مرگبار مندرج در آن علاقه دارند.کسانی که از تراژدی های کهن خسته شده‌اند و هوای تازه می‌خواهند.این داستان یک هوای براستی تازه است.

 

 

Languageفارسی
Release dateOct 21, 2023
ISBN9798223906780
تراژدی مرگ بردیا
Author

Reza Taheribashar

Reza Taheri Bashar (born in Tehran -1979) playwright, poet and critic of literature and philosophy   Books: Play and screenplay: The Tragedy of The Death of King Antiochus Play and screenplay: The Tragedy of The Death of Bardia Play and Screenplay: The Tragedy of The Death of King Ardashir Play and screenplay: The Tragedy of The Death of Asa Play and Screenplay: The Tragedy of The Death of King Farvard Play and Screenplay: The Tragedy of the Death of Irene Play and screenplay: The Tragedy of the Death of Sogdianus And :                             The first eighty love letters   Contact me: Reza.taheri.basharrrrr@gmail.com  

Read more from Reza Taheribashar

Related to تراژدی مرگ بردیا

Related ebooks

Related categories

Reviews for تراژدی مرگ بردیا

Rating: 0 out of 5 stars
0 ratings

0 ratings0 reviews

What did you think?

Tap to rate

Review must be at least 10 words

    Book preview

    تراژدی مرگ بردیا - Reza Taheribashar

    تراژدی

    مرگ اردشیرشاه

    نوشته:

    رضا طاهری بشار

    چهره های نمایش

    اردشیر ​(اردشیر در سنگ نبشته های ایرانی یا کمبوجیه/کامبوزیا در نوشتارهای یونانی)              شاه ایران،پسر بزرگ و جانشین کوروش هخامنش و نخست گشاینده مصر

    بردیا ​ برادر اردشیر

    کوروش ​ کوچکترین برادر اردشیر

    پریزاتیش ​ مادر اردشیر و بردیا و کوروش و رکسانا

    مگاباز ​ سپاه سالار

    آندیا ​ دختری از یک خاندان کهن پارتی

    رکسانا ​ خواهر اردشیر

    سرداران، سربازان، نگهبانان و پیک ها که گاه گاه پدیدار می شوند یا کنار می روند.

    پرده یکم

    صحنه یکم

    کاخی در مصر

    پرده کنار می رود

    اندکی خاموشی،سپسش آوای تقلا و گریز در پساپس،دختری جوان و زیبا آشفته روی و موی و هراسان می آید،از سویی به سویی می گریزدو از گوشه بیرون می شود،از پس پرده صدای افتادن و شکستن چیزها و کنار زدن ها و فریاد و خنده مستانه رکسانا، بانو رکسانا شنیده می شود،کمی سکوت و آنگاه دختر از فراز بر میانه سقوط می کند و خون سراسر صحنه را می پوشاند.

    صحنه دوم

    [سوگ نواخت، سوگواران نیل پوش استاده در چارسو،شرارآتش آتشکده در میان]

    موبد ​[کندر بر آتش می پاشد] رسا نارسا، ورزیده ناورزیده گردد/ برآنچه شده است و آنچه خواهد شد/ گیهان به سوگ گراید/ در آنچه رفته است و آنچه رفته خواهد شد/ دروند بر فراز نشیند/ فر فرو افتد/ وز آنچه گشته استوآنچه گشته خواهد شد

    [درمیانه،کوروش نیل پوش درهم می آید و در برابر آتش نیایش می کند،کندر در آتش می ریزد و شتابزده می رود و سپسش اردشیر]

    صحنه سوم

    [اتاقی در کاخ،پریزاتیش روی صندلی پشت میزی نشسته و سر تاجدارش را افگنده میان دستان خود گرفته است، کوروش می آید وپریزاتیش سربلند نمی کند،پس از اندکی پریزاتیش سر بر می کند و انگار ورایش را می نگرد]

    پریزاتیش ​پنجره ها راببند

    کوروش ​مستی؟

    پریزاتیش ​نه[می لرزد،کوروش پنجره را می بندد]

    کوروش ​گزارش هایی رسیده که آتن آماده بازپس گیری ملطیه می شود و ماساژت ها هم در پی افزایش نیرو برای یورش به خاورند

    پریزاتیش ​می خواهم تنها باشم

    کوروش ​[بی اعتنا] و اردشیر و سپاه باخترو ما هنوز در مصریم و دور

    پریزاتیش ​[در میان و خوابزده] دور دوست داشتنی [می نگردش] برو

    کوروش ​کجا؟ [کنار پنجره می رود] من نمی ترسم [رو به پریزاتیش] دیگر نه

    پریزاتیش ​[دگرشی ناگاه در چهره] دور و دورتر

    کوروش ​[آینه ای را در برابر پریزاتیش می گیرد] به خودت نگاه کن[پریزاتیش کنار می رود،کوروش خشمگین]نگاه کن

    پریزاتیش ​از اینجا برو

    کوروش ​جایی برای رفتن نیست،سال هاست در چنگ اردشیر شاه هخامنش گروگانیم [بهت زده] برادرم [رو بر می گرداند] اردشیر می هراسد و می زند [آرام] رهایمان نخواهد کرد تا نکشد

    پریزاتیش ​[می زمزمد] اردشیر پسرم...

    کوروش ​هیچ کس هیچ چیز را از یاد نخواهد برد

    پریزاتیش ​[می زمزمد] برادرش...

    کوروش ​من که گناهکار نیستم [استوار] نه من،نه بردیا

    پریزاتیش ​[انگار می کوشد تا واژگان را در هوا ببساود] واژه های نابساوای بی وزن/ چون برگی در کف باد [بریده می خندد] بی گناه...بی گناه [می نشیند] همه گناهکاریم

    کوروش ​مستی

    پریزاتیش ​نه...نه

    کوروش ​اردشیر تیغ بر خواهرش کشید تا در چنگش آورد/ شاهی که مرزها را می درد/ شاید به شیوه کهن بومیان پیشین ایران یا سنت فرعونان این سرزمین/ دیوانه وار و دور ازما تیغ بر آسمان کشید،بر همه خدایان/ در افت و خیز روان پریشان سالیانش [آرام] نه من،نه بردیا[پریزاتیش تاج را بر سر جابجا می کند]

    پریزاتیش ​[نیم خند] که خودش را کشت

    کوروش ​که خودش را کشت[می رود]

    صحنه چهارم

    [اتاقی تهی و تاریک،اردشیر تند می آید، از سویی به سویی می رود، می زمزد و ناگاه در میانه می ایستد]

    اردشیر ​کسی نیست

    ماییم و هیچکس[می رود]

    صحنه پنجم

    [کوروش مستانه در افت و خیز و جام در کف، دنباله دامان آندیا در دست واندر پی]

    آندیا ​آوازش را میان نسترن ها شنیده بودم/که بند بند تنم در اشتیاق اند[کوروش سمت پنجره ها می رود و بیرون را می نگرد]قشنگ نیست؟[شاخه گلی را در برابر نور می گیرد و می نگرد]مرا رها کن[به زمزمه]لبش را میان نسترن ها مزیده بودم/که هنوز بند بند تنم در اشتیاق اند[سوی پنجره می رود]تو ضعیفی کوروش،کوچک و ضعیف[درنگ]یک

    Enjoying the preview?
    Page 1 of 1