Discover millions of ebooks, audiobooks, and so much more with a free trial

Only $11.99/month after trial. Cancel anytime.

تراژدی مرگ فروردشاه
تراژدی مرگ فروردشاه
تراژدی مرگ فروردشاه
Ebook189 pages54 minutes

تراژدی مرگ فروردشاه

Rating: 0 out of 5 stars

()

Read preview

About this ebook

تراژدی مرگ فروردشاه، نمایش‌نامه‌ای خونبار و نفس‌گیر اثر رضا طاهری بشار است.این داستان سوگناک، وسوسه‌ها و دسیسه‌ها به قصد تجاوز فرورد، ‌شاه ماد، به لیدامیس، دختر خوانده‌اش، و سپس کینه‌توزی آمیتید (همسر فرورد و مادر لیدامیس) و انتقام جویی او و کشتارهای دردناک و زوال نهایی خانواده را به نمایش می‌گذارد.

+داستان:فرورد، شاه قدرتمند ماد، در نهان عاشق و دیوانه لیدامیس، دختر خوانده، زیبایش شده است و برای به او رسیدن دست به هر توطئه و جنایتی می‌زند.حتی دیاکو، پسرش را با دسیسه به جنگ آشوریان می فرستد تا آنکه در آن کارزار نابود شود و لیدامیس را رها کند تا آن دختر از اکباتان خارج نشود و شاه به وصال او برسد.آمیتید، همسر فرورد و مادر لیدامیس، عاشق و دلباخته فرورد است ولی از این اشتیاق بنیان کن بی‌خبر است.سپس نقشه‌هایی هدفمند و توطئه‌هایی تمام ناشدنی پدیدار می‌شوند که قصه را جان می‌دهند و سرانجام قصه با آمیتید زخم‌خورده و خیانت‌دیده پیش می‌رود که می‌کوشد انتقام دخترش را بگیرد.این نمایشنامه، راوی وسوسه‌ها و ترفند‌ها و میل

بی‌مهاری است که انسان‌ها را به سوی پرتگاه می‌کشد تا آرام آرام در مرگامرگی سهمناک یکایک نفرات خانواده سلطنتی را در کام دوزخی اهریمنی فرو برد.

 

 

 

+خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می دهیم؟

کسانی که قصه و داستان اوریجینال و ایده و گفتار برای‌شان مهم است.کسانی که ارزش و سهمگینی انتخاب و اختیار را با گوشت و پوست و استخوانشان احساس می‌کنند.کسانی که به بررسی سیر رخدادهای تاریخی و خشونت مرگبار مندرج در آن علاقه دارند.کسانی که از تراژدی های کهن خسته شده‌اند و هوای تازه می‌خواهند.این داستان تاریخی یک هوای براستی تازه است.

 

Languageفارسی
Release dateOct 23, 2023
ISBN9798223703310
تراژدی مرگ فروردشاه
Author

Reza Taheribashar

Reza Taheri Bashar (born in Tehran -1979) playwright, poet and critic of literature and philosophy   Books: Play and screenplay: The Tragedy of The Death of King Antiochus Play and screenplay: The Tragedy of The Death of Bardia Play and Screenplay: The Tragedy of The Death of King Ardashir Play and screenplay: The Tragedy of The Death of Asa Play and Screenplay: The Tragedy of The Death of King Farvard Play and Screenplay: The Tragedy of the Death of Irene Play and screenplay: The Tragedy of the Death of Sogdianus And :                             The first eighty love letters   Contact me: Reza.taheri.basharrrrr@gmail.com  

Read more from Reza Taheribashar

Related to تراژدی مرگ فروردشاه

Related ebooks

Reviews for تراژدی مرگ فروردشاه

Rating: 0 out of 5 stars
0 ratings

0 ratings0 reviews

What did you think?

Tap to rate

Review must be at least 10 words

    Book preview

    تراژدی مرگ فروردشاه - Reza Taheribashar

    نمایشنامه در سه پرده

    سوگ‌نوشت

    مرگ فروردشاه

    رضا طاهری بشار

    چهره‌های نمایش

    فرورد‌شاه        شاه ماد، همسر کنونی و متحد ملکه آمیتید

    آمیتید            ملکه سیمر که فرزند فرورد‌شاه را باردار است.

    دیاکو              پسر جوان فرورد شاه از همسر پیشین‌اش

    لیدامیس         دختر جوان ملکه آمیتید از همسر پیشین‌اش

    سرداران ماد و سیمر و آشور، سربازان و موبد که گاه‌گاه در نمایش پدیدار می‌شوند.

    پرده یکم

    پرده یکم

    صحنه یکم

    [ بامداد، آغازش نوروزگان در کاخی در اکباتان، وزند باد سخت‌سر، در پیش: موبد، نرم‌آهنگ در نیایش و ایستاده بر سر سنگ، در پس: فرورد بیمار، زیر لب نجواگر نشسته در گوشه‌ و دیگر هیچ ]

    موبد:

    مزدا را با من تجلیل کنید

    نام او را با یکدیگر برافرازیم

    چون مرا از همه ترسها و دهشت‌هایم می‌رهاند

    و اجازه نمی‌‎دهد تا گناهانم مرا نابود کنند

    تا چنگال‌شان را در روان پریشانم فرو برند.

    او در فراسوی قیاس و گمان و وهم نگاهبان من است

    و جایی برای نیرنگ اهریمن نمی‌گذارد تا از خشونت تن فانی من بر من چیره شود.

    صحنه دوم

    [ ملکه آمیتید باردار و دختر جوانش لیدامیس می‌آیند ]

    آمیتید:

    آشور باز سفیرانی به اکباتان گسیل کرده است.

    فرورد:

    دیاکو کجاست؟

    آمیتید:

    آنها از مادها و سیمری‌ها باج بیشتری می‌خواهند.

    فرورد:

    خیلی بیشتر.

    ] ملکه آمیتید را آرام روی صندلی می‌نشاند [

    آمیتید:

    آنان درنده خو و بدخیم‌اند.

    فرورد:

    ] دستان لیدامیس را در دستانش می‌گیرد[

    اما نمی‌شود تا ابد کاری نکرد و باج داد.

    آمیتید:

    فرورد شاه، اتحاد ما سیمریها و شما مادها هنوز توان برابری با آنها را ندارد.

    فرورد:

    ] نجواگر [

    لیدامیس عزیز، تا کی باید در برابر ستم خاموش ماند؟

    ] درنگ [

    ملکه آمیتید، آیا فرزندان ما، این جنین کوچک و این دختر نوجوان زیبای شاداب هم زیردست دشمنان بشوند؟

    لیدامیس:

    ] کرنش‌کنان[

    شاهنشاه

    فرورد:

    سالهاست که آشوریها به ما می‌تازند و زخم می‌زنند و می‌کنند و می‌کشند و می‌برند.

    آمیتید:

    هنوز وقتش نیست.

    فرورد:

    ] رو به لیدامیس [

    نامزد عزیزت کجاست؟

    آمیتید:

    [ رو به سربازی که کرنش‌کنان می‌آید ]

    شاهزاده هنوز به پایتخت نرسیده‌اند؟

    سرباز:

    به خواسته شاه، بزودی شاهزاده و رسته های همراهش در بازگشت از رزم‌آورد با کاسپین‌ها به شهر می‌رسند.

    فرورد:

    ملکه آمیتید، شاید دیاکوی جنگاور جوان بتواند بر آشور پیروز شود.شاید بتواند برای اولین‌ بار سپهسالار ما در نبردی سنگین باشد.

    آمیتید:

    [ دشوار گام بر می‌دارد ]

    او شجاع است.حتی شکوهمند و بسیار دلیر.اما تو هم مانند من می‌دانی که پسر جوان کم تجربه افسرده‌ات در کارزار چکاچاک تیغهای بران در برابر سرداران با تجربه آشور دوام نمی‌آورد.خطر مهلک نباید کرد. ارتش تا دندان مسلح بی‌رحمشان تا یهودیه و مصر پیش رفته و آنجا را به سادگی با خاک یکسان کرده است.

    لیدامیس:

    مادر، دیاکو سرداری رزمنده و بی‌رقیب است.

    آمیتید:

    نه در برابر آشوریان بی‌مهار قدرتمند.

    فرورد:

    [ خشمگین ]

    پسر من پیش از ازدواج با دخترت ،لیدامیس پری‌زاد، باید بدرخشد، بایستی یکجا شایستگی درون‌نهاد خودش را نشان دهد.

    لیدامیس:

    [ دستانش را از دستان فرورد بیرون می‌کشد ]

    که می‌تواند.

    فرورد:

    حتما می‌تواند.

    آمیتید:

    [ رو به سرباز ]

    شاهزاده کجاست؟ اورا بیابید و زودتر به اینجا بیاورید.

    [ سرباز می‌رود ]

    سفیران آشور فردا به اینجا می‌رسند.لطفا خردمندانه تصمیم بگیر.باج و خراج بیشتر را ما سیمری‌ها بر گردن می‌گیریم و می پردازیم.چون اکنون من و تو یک خانواده‌ایم و با هم در هر شرایطی متحدیم.

    فرورد:

    [ سرفه بریده بریده، آمیتید نوازشش می‌کند و به‌نرمی دستش را می‌بوسد ]

    تا فردا.

    ] می‌روند[

    صحنه سوم

    ]آتشکده، تابوتی در میانه، دیاکو خسته و خاک‌آلود نشسته و سرش را روی صندلی نهاده است، آمیتید و لیدامیس می‌آیند، سرباز دورتر می‌ایستد[

    دیاکو:

    [ لیدامیس را اندکی می‌نگرد و سر می‌افکند ]

    دختر تا همیشه زیبا، دوشیزه شکوفا

    لیدامیس:

    [ دیاکو را در آغوشش می‌فشارد ]

    خوش آمدی، عشق من

    دیاکو:

    شش ماه پیش در صومعه، در آستانه رفتن به کارزار، نجواگر و پوشیده از دیگران، پرسشی دیرینه پرسیدم که باز از پاسخش سرباز زدید و به بعدش افکندید.

    پرسشی با شجاعت تمام هم.

    و حالا عجیب منتظرم، ولی انگار خبری نیست.هنوز پاسخی نیست.

    لیدامیس:

    اگر تو بخواهی.اگر تو نزد من بمانی.

    آمیتید:

    این‌بار دیگر درنگی در کار نخواهد بود.با دعای خیر فرورد شاه و من، سربلند و فرهمند ازدواج می‌کنید و به عنوان جانشینان آینده تخت سلطنت ماد و سیمر تا ابد با هم می‌مانید.

    دیاکو:

    ] به سخره[

    فرورد شاه هرگز تا آخرین روز زندگیش از تاج و تخت دست نمی‌کشد.

    ] بر می‌خیزد، دستان ملکه آمیتید باردار را می‌بوسد و می‌نشینند[

    حال جسمانیتان چطور است؟ ملکه والامقام

    آمیتید:

    خوب، پسر شهسوار بی‌باک من

    ] سر دیاکو را با مهربانی نوازش می‌کند[

    مدتهاست که دوری.در ستیزی شجاعانه و بی‌دریغ با دشمنانی بسیار.

    لیدامیس:

    دیاکو، این نبرد چگونه تمام شد؟

    ]آمیتید اشاره می‌کند که ادامه ندهد[

    دیاکو:

    دشوار و سرد و مرگ‌بار

    و با سازش

    ] زهرخندی بر لب بر می‌خیزد[

    این گونه

    آمیتید:

    همیشه فرصت پیروزی‌ هست.

    لیدامیس:

    مردمان اکباتان آرزومند دیدار تواند و من هم.

    آمیتید:

    مشتاق دیدار شجاعان

    دیاکو:

    امروز نه ملکه، امروز نه

    ] سر می‌گرداند[

    اکنون از آدم‌ها گریزانم.از همه آدمها.

    آمیتید:

    می‌دانم که همراهی و همنوردی با این سپاه زخم‌خورده، در جنگ‌های پیاپی و وحشیانه چه تاوانی دارد، که با این همه دسیسه و خیانت و دشمنان تازه نفس، نگاهداشت مرزهای ماد و سیمر چه اندازه سخت است.اما...

    دیاکو:

    ] سمت تابوت می‌رود و نرمانرم دستانش را روی آن می‌کشد[

    ساعت‌هاست که تنها و بی‌دلیل در اینجا نشسته‌ام، نه کسی مرا

    Enjoying the preview?
    Page 1 of 1