18 min listen
چرا رستم سهراب را کشت؟?دکتر مصی
ratings:
Length:
10 minutes
Released:
Mar 22, 2024
Format:
Podcast episode
Description
رستم سهراب را به چند دلیل کشت:ناآگاهی: رستم و سهراب از هویت یکدیگر بیخبر بودند. سهراب به دلیل نیرنگ سودابه و هجیر، پدرش را نمیشناخت و رستم نیز از وجود پسری به نام سهراب بیاطلاع بود.غرور و جنگاوری: رستم پهلوانی نامدار و مغرور بود و به ندرت کسی را در میدان نبرد حریف خود میدانست. سهراب نیز پهلوانی جوان و جسور بود و در نبردی تن به تن با رستم به مقابله پرداخت. رستم به دلیل غرور و روحیه جنگاوری، سهراب را به عنوان یک دشمن میدید و قصد کشتن او را داشت.سرنوشت: در شاهنامه، سرنوشت نقش مهمی در داستانها دارد. از همان ابتدا، مشخص بود که رستم و سهراب روبروی یکدیگر قرار خواهند گرفت و سهراب به دست پدرش کشته خواهد شد.فریب: سودابه، همسر کیکاووس، از رستم کینه داشت و به دنبال انتقام بود. او هجیر را فریب داد و او را به نزد سهراب فرستاد تا سهراب را به جنگ با رستم تحریک کند. هجیر به سهراب گفت که رستم او را رها کرده و به دنبال تاج و تخت ایران است.بیتدبیری: رستم در چندین نوبت فرصت شناسایی سهراب و آگاهی از هویت او را داشت، اما از این فرصتها استفاده نکرد. به عنوان مثال، زمانی که سهراب کمربند رستم را به دست آورد، رستم میتوانست از روی نشان کمربند، هویت او را بفهمد، اما این کار را انجام نداد.تأثیر عوامل روانی: رستم در طول نبرد با سهراب، تحت فشار روانی زیادی بود. او از یک سو به دلیل جنگ با یک جوان دلاور احساس شرم میکرد و از سوی دیگر، به دلیل غرور و روحیه جنگاوری، نمیخواست از سهراب شکست بخورد. این فشار روانی، در نهایت به کشته شدن سهراب توسط رستم منجر شد.عواقب غمانگیز: کشته شدن سهراب، عواقب غمانگیزی برای رستم و سایر افراد داستان داشت. رستم پس از پیروزی در نبرد، از اینکه سهراب پسرش بوده است، به شدت پشیمان شد و تا آخر عمر رنج این غم را به دوش کشید.در نهایت، میتوان گفت که رستم سهراب را به دلیل ترکیبی از عوامل مختلف، از جمله ناآگاهی، غرور و جنگاوری، سرنوشت، فریب، بیتدبیری و فشار روانی کشت. این تراژدی، یکی از غمانگیزترین داستانهای شاهنامه و ادبیات فارسی است.شعری از علیرضا شجاع پور:خواب میدیدم که رستم بود و من بودمغصهدار قصۀ فرزندْ کشتن، با تهمتن همسخن بودم…من بهاو میگفتم: ای پیرِ دلیرِ پهنۀ تاریخ…یکهتازِ صحنۀ تاریخ…داستانِ رستم و سهراب را خواندم…داستانِ پور و بابِ غوطهور در موجهای خشم و کین در بحرِ بیپایان را خواندمآشکارا در دلِ سهراب…مهرِ رستم بود…در دلِ رستم ولی مهرِ پسر کم بودهر چه دلْ سهراب را در «بزم» میجوشید…رستم اما با دل و دست و زبان در «رزم» میکوشیدبارها خواندم که سُهرابت ندا سر داد، مهربان و نرم و آهنگین:«رزم را بگذار، بزم را بنشین؛با تو ای مردِ کهن، در دل مرا آهنگِ رزمی نیست؛مرد پیکاری، ولی با تو مرا جز شوقِ بزمی نیست؛این چه افسون است… با توأم پیوند گُنگی در دل و خون است هم نبردا! در نبردت چهرهام را شرم میپوشد،در دلم مهر تو میجوشد،باز کن از ابروانت چین، رزم را بگذار، بزم را بنشین» باز گفتم با تهمتن: راستی سهراب در دلش مهرِ تو جوشان بوداز نشانیها که مادر داده بودش، در جبین و بُرز و بازویت فراوان بود هر چه سُهرابت به نرمی مِهر میورزید، مهربانی از تو کمتر دیدعاقبت آنسان که رستم خواست… با پدر جنگید…با پدر جنگید تا در اولین کُشتی، پشتِ رستم را به خاک آوردپهلوانی را… جاودانْبرگی ز تاریخ است…آنچه آن گُردِ دلاور کردْ فاتحِ پیکار…در چنان پیکارِ خونخواهانهای در صحنۀ کشتارگر چه میدانست همنبردی همچو رستم زیر خنجر داشت…داستانی را که گفتی از تو باور داشت…از حریفی همچو رستم، کینه در دل کُشت…در نیام آورد تیغ از مشتکُشتی دوم که رستم پشت آن گُردِ دلاور را به خاک آوردتیغِ کینش سینۀ سهراب را بیوقفه چاک آوردخنجرِ کین از نیامش رفت اندر مشت…بیامان سهرابِ یل را کُشتهر کسی این داستان را خواند، با دلی خونین، به رستم تاخت…کهاو چرا سهراب را نشناخت؟ رستم اما گفت:میدانستم از آغاز…کهآن بَرو بازوی سهراب استو آنچه چون خورشیدْ میتابید بر جانم…آفتابِ روی سهراب استمن بر آن رخشِ جوان، آن روز، رستمی اما جوان دیدمراست میگویم، در آن پیکار رستمی را ناتوان دیدممن به شامِ بزمِ پیش از رزماز شکافِ خیمۀ تورانیان در خطۀ ایراندیدم آن گردِ دلاور را… بیزره بر تندیدم آری مُهرۀ منظورِ در دریای بازویش شناور رادر میان موجهای حیرت و تردیدِ طاقتسوزآشکارا دیدم آن اوجِ بلندِ کوهِ باور راراست میگفتند، راست میگفتند: در سپاهِ سرزمین ما…ارچه گُردآموز و دشمنسوز… یکهتاز و نِیزهباز و پهلوانپروررزمِ آن گُردِ دلاور را هماوردی نمیدیدمجز به کامِ مرگْ در نبردِ آن یلِ شیرافکنِ شمشیرْ زن، مردی نمیدیدمراستی را درهمه دنیا، پهلوانی همچو او کم بود…آری او فرزندِ رستم بودآزمود
Released:
Mar 22, 2024
Format:
Podcast episode
Titles in the series (100)
بارْرَوی برای بارْوَری اجتماعی؛ درست یا غلط؟ by زهینه [زندگی بهینه]