Discover millions of ebooks, audiobooks, and so much more with a free trial

Only $11.99/month after trial. Cancel anytime.

The Promised Age’s Sights فرهنگ و تمدّن جهان در عصر موعود
The Promised Age’s Sights فرهنگ و تمدّن جهان در عصر موعود
The Promised Age’s Sights فرهنگ و تمدّن جهان در عصر موعود
Ebook536 pages4 hours

The Promised Age’s Sights فرهنگ و تمدّن جهان در عصر موعود

Rating: 0 out of 5 stars

()

Read preview

About this ebook

با نام مهربانی خدا و درود بی پایان بر برترین برگزیدگان او.
این کتاب، ثمره پژوهشی تطبیقی در تبیین خصوصیات دوران آینده و وعده های ادیان در رابطه با فرجام جهان است.
با مطالعه مدارک موجود از ادیان و نظرات اندیشمندان مختلف در مورد آینده بشر، امید و چشم انتظاری دورانی طلایی برای تمدن آدمی در قلب انسان زنده می شود. عصری که بسیاری از ویژگی ها و اتفاقات ناخوشایند دوران ما در آن روزگار موضوعیت ندارد.
در رابطه با خصوصیات آن زمان، توصیف ها و وعده های مختلفی مطرح گردیده که جناب آقای دکتر جلال برنجیان در کتاب حاضر، به بررسی تطبیقی این توصیفات پرداخته و پس از مرور بر ویژگی های حکومت پایدار در آن روزگار، فرهنگ و تمدن جهان در عصر موعود را مورد بررسی قرار داده اند.

آنچه که در عصر موعود امت ها و توسط وی آشکار می شود، در طول دوران حیات بشر سابقه ندارد. نظام حکومتی موعود، مبتنی بر شخصیت خود اوست. حكومتى كه در آن شهروندانش جز آسايش و امنيّت چيزى مشاهده نمى‏كنند. هستى به كمال واقعى خويش می رسد و نظامى بر جهان حاكم خواهد شد كه خداوند بزرگ در ابتداى آفرينش براى سعادت آدمیان تقدير كرده بود؛ ولى بشر با تبهكارى و جنايت‏هاى خويش آن را منقلب ساخت و بيچارگى، افسردگى و ناكامى را براى خود رقم زد.
جهان در عصر موعود چنان ترقّى مى‏كند كه انديشه‏هاى وابسته به تجربيّات گذشته و حالِ بشر توان درك واقعى آن را ندارد و تنها از زبان فرستادگان الاهی می توان به گوشه هایی از خصوصیات آن دوران اشاره نمود:
ارتقاء سطح دانش و بینش مردمان، رشد تمدن و گسترش سلامت همگانی؛
تأمین صلح و امنیت کامل فردی، جمعی و جهانی؛
گشایش های اقتصادی و عدم نیازمندی افراد؛
فراگیری عدالت اجتماعی؛
آبادانی سراسری؛
گسترش یکتاپرستی و زدوده شدن پیرایه ها از دین الاهی؛
از جمله خصوصیاتی است که برای عصر طلایی موعود وعده داده شده است.
به امید آنکه به زودی، جهان و تمامی مردمان از موهبت های الاهی آن دوران طلایی بهره مند گردند.

یادآوری: مباحث مقدماتی این نوشتار، از همین پژوهشگر و نویسنده محترم تحت عنوان کتاب "آینده جهان" توسط نشر ملاذ منتشر گردیده است.

Languageفارسی
PublisherMalaz
Release dateMar 29, 2021
ISBN9781777663513
The Promised Age’s Sights فرهنگ و تمدّن جهان در عصر موعود
Author

Jalal Berenjian

دکتر جلال برنجیان تبریزی در اوّل فروردین 1333 مطابق با 14 رجب 1373 در مشهد - ایران زاده شد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان ملی آریان و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان دولتی (نمونه) ابن یمین گذراندن و در سال 1350 فارغ التحصیل شد. همان سال در کنکور سراسری کشور شرکت کرد و در دانشگاه فردوسی مشهد در علوم پایه قبول شد. سال بعد دوباره در کنکور شرکت کرد و در رشته آمار قبول شد و در سال 1357 از دانشگاه شهید بهشتی با مدرک لیسانس فارغ التحصیل شد. در سال 1368 در رشته معارف اسلامی از دانشگاه آزاد اسلامی مدرک فوق لیسانس گرفت و در سال 1372 از همان دانشگاه در رشته ی تاریخ ملل و فرهنگ اسلامی مدرک دکتری دریافت کرد.

Related to The Promised Age’s Sights فرهنگ و تمدّن جهان در عصر موعود

Related ebooks

Reviews for The Promised Age’s Sights فرهنگ و تمدّن جهان در عصر موعود

Rating: 0 out of 5 stars
0 ratings

0 ratings0 reviews

What did you think?

Tap to rate

Review must be at least 10 words

    Book preview

    The Promised Age’s Sights فرهنگ و تمدّن جهان در عصر موعود - Jalal Berenjian

    بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمانِ الرَّحِيمِ

    تقديم به پيشگاه حضرت نرجس؛

    آن درخشنده گوهر از خاندان يشوعا،

    سيمين دختِ سلاله ى شمعون الصفا،

    گران قدر عروسِ خاندانِ پيامبر مصطفى صلى الله عليه و آله وسلم

    و مام آخرين فرزند معصوم از دودمان حضرت مرتضى عليه السلام ؛

    همو كه در پاكى، مريم را مانند و در شرافت و بزرگوارى، آسيه را همتا بود،

    ... بانويى كه بار اسارت را، به اميد پيوند با فرزند فاطمه ى زهرا عليهاالسلام ، به جان خريد تا يگانه دُرّ بى همتاى جهان را در دامان خود بپرورد.

    ياد آورى:

    لازم به تذكّر است كه بخش هايى از اين كتاب، در اثر ديگرى از همين قلم، با نام آينده جهان منتشر گردیده است.

    فصل اول: طليعه

    مصلح طلبى در نهاد بشر

    هر خردمندى كه وجدان خويش را به زَنگارهاى مادّى نيالوده و انسانيّت خود را در گنداب هاى حيوانيّت به نابودى نكشانده باشد، در سرشت و نهادِ انسانى اش، به ضرورت وجود يك مصلحِ به دور از هر پليدى، براى اصلاح تمامى جهان اقرار دارد. اين نيازى است همگانى كه در نهاد همه ى انسان ها در طول تاريخ وجود داشته و خواه به هشدارهاى سفيران الاهى و خواه با بيانات انديشمندان بشرى، بيدار شده و مورد پذيرش انسان هاى آزاد انديش قرار گرفته است.

    يكى از متفكّران معاصر مى گويد: «هزاران سال است كه سپيده سرزده و هرگز خطا نكرده است؛ امّا اين كه چه هنگام سپيده راستين سرزند، سپيده دم آزادىِ ما از ترس و اسارت ترس، اين يك راز است!» [1]

    در پى تحوّلات دو قرن 18 و 19 ميلادى، انديشمندان غربى از نظام سرمايه دارى - كاپيتاليستىِ تهى از دين و اخلاق، به اردوگاه سوسياليسم - كمونيسم گرايش يافتند و گمان كردند كه اين نظام مى تواند به مشكلات حاصل از نظام خشك و بى روح سرمايه دارى پاسخ مناسب دهد؛ ولى بعد از تجربه اى نزديك به يك قرن، دگر بار دوران مرگ سوسياليسم - كمونيسم نيز فرا رسيد و تفكّر كمونيسم، پس از چند دهه حاكميّت بر بخش بزرگى از جهان، به نابودى گراييد.

    تيبورمِند نويسنده ى مجارستانىِ تبعه ى فرانسه در عصر اقتدار نظام كمونيستى، مى نويسد: «حزب كمونيست هنوز استاد و فرمانده مطلق است؛ امّا اردوگاه هاى كار اجبارى خالى شده اند. امروزه ديگر ترس و وحشت از پيش بر سر روس ها سنگينى نمى كند و تهديدى - به شدّتِ روزگارانى كه مارْش اجبارىِ به پيش در كار بود - در بر ندارد. مردم اجر و مزدى را كه سزاوار آن اند، خواستارند ... تاريخ معاصر انقلاب اُكتبر نشان مى دهد كه در پى مرحله ى پر هيجان ايمان به ايده آل جهانى و بشرى و به بهشت موعود دوران لنين، مرحله محافظه كارانه ى كمونيسم ملّىِ دوران استالين ظاهر شد. حالا هم پس از پايان يافتن پيروزمندانه ى دوران صنعتى شدن، ممكن است اتحّاد جماهير شوروى جاى خود را به روسيه ى شوروىِ نيرومند بدهد كه به عنوان يك قدرت بزرگ جهانى روش هايش از ساير قدرت هاى بزرگ چندان متفاوت نباشد و اگر تفاوت هم داشت، رفته رفته كمتر شود. ممكن است كه روسيه ى شوروى در آينده دوستان و دشمنان خود را روى ملاك تمايلات و نظريات ايدئولوژيك انتخاب نكند؛ بلكه بر روى ملاحظات سياسى انتخاب كند.» [2]

    تعارض كنونى ميان وجود انگيزه هاى دينى در نوع مردم جهان و در عين حال روى گردانى بسيارى از مردم از حقايق آيين و گرايش بى حدّ و حصر به مفاسد اخلاقى و بى عفّتىِ عمومى را بايد در نظامات حاكم بر اروپا در دوران معروف به قرون وسطى پى جويى كرد.

    تحجّر فكرى حاكم بر اروپا موجب شد هيچ انديشمندى اجازه نيابد بر خلاف نظام بينديشد و بر مسائل غير عقلانى اعتراض كند؛ زيرا عاقبت چنين انديشمندى حضور در دادگاه هاى تفتيش عقايد و تحمّل فشارهاى عمومى براى روى گردانى از باورهاى خود بود. گاليله (1564 - 1642 م.) دانشمند رياضى و فيزيك دان به نام اروپايى، اوّلين دوربين نجومى را اختراع كرد و به وسيله ى آن معلوم كرد كه كره ى ماه داراى كوه هاى متعدّدى است و كهكشان از ستارگان كوچك تركيب شده است و غير از اخترانى كه به چشم مى خورد، ستارگان بى شمار ديگرى را در آسمان مى توان ديد. او در سال 1632 م. راجع به عقايد بطْلَميوس و كُپرنيك در باب حركات منظومه ى شمسى كتابى نوشت. سال بعد پاپ (1) او را به رم خواست و اظهار عقيده ى وى را در باب حركت زمين گرد آفتاب كفر شمرد و او را مجبور كرد كه به زانو درآيد و از آن عقيده استغفار كند! معروف است كه چون گاليله استغفار كرد، از جا برخاست و بيرون رفت. ديدند كه با انگشت روى زمين نوشته بود: با اين همه، زمين حركت مى كند. [3]

    ارمغان چنين حركت هايى روى گردانى نسل نو از دين باورى است. آرى، چنان افراط ها چنين تفريط هايى را نيز به دنبال خواهد داشت.

    ضرورت پايبندى به اصول اخلاقى و ارزش هاى انسانى در نهاد بشر ريشه دارد و انسان نمى تواند همه چيز را زير پا نهد و تمام نداهاى درونى خويش را ناديده بگيرد.

    رُنِسانس (2) فكرى در اروپا و كم رنگ شدن مبارزات كليسائيان با آيين مردمان مشرق زمين و نافرجامى حاكم بر جهان در پى جنگ هاى جهانى اوّل و دوم و تأسيس سازمان هاى دفاع از حقوق بشر و برداشته شدن مرزهاى جغرافيايى، برخى متفكّران غربى را واداشت كه آيين اسلام را از دريچه ى خصومت ننگرند و با آن به عنوان يك واقعيّت حاكم بر جهان برخورد كنند و بعضا در برابر آن سر تسليم فرود آوردند؛ ولى باز هم گروه زيادى از مستشرقان، سياست هاى خصمانه ى كليسا در طىّ قرن هاى 12 و 13 ميلادى نسبت به اسلام را تعقيب مى كنند و با اين كه امروزه در گوشه و كنار جهان مؤسسات فراوانى تحت عنوان اسلام شناسى مشغول مطالعه در متون اسلامى اند و همه روزه شاهد آثار فراوان انديشمندان مغرب زمين در زمينه هاى مختلف اسلامى ايم، متأسّفانه اين آثار دور از مواضع اسلام ستيزى نيست.

    دكتر ادوارد سعيد (1935 - 2004 م) محقّق مسيحى فلسطينى الاصل و بزرگ شده در فرانسه و انگلستان - كه استاد مقيم در آمريكا بود - در كتاب شرق شناسى مى گويد:

    مرتبا مقالات و كتاب هايى در مورد اسلام و اعراب چاپ مى شود كه مطلقا نمايانگر هيچ تغييرى در زمينه ى مجادلات تند و تلخِ ضدّ اسلامى رايج در قرون وسطى و يا دوران رنسانس نيستند. تقريبا در مورد هيچ گروه نژادى يا مذهبى ديگر نيست كه عملاً بتوان هر چه خواسته مى شود گفت يا نوشت؛ بدون اين كه هيچ گونه معارضه يا مخالفتى وجود داشته باشد ... مطالعه و بررسى اى كه تحت عنوان اعراب در كتاب هاى درسى آمريكاييان به عمل آمده شگفت آورترين اطلاعات ناصحيح و بلكه بى عاطفه ترين نوع بازنمايى يك گروه نژادى - مذهبى را به نمايش مى گذارد. [4]

    او در ادامه، از رساله ى اعراب در كتاب هاى درسى آمريكايى، اثر عايد الغزّاز، نشر مركز تعليمات ايالت كاليفرنياى آمريكا (ژوئن 1975، صص 10 - 15) نقل مى كند كه مى گويد:

    مذهب مسلمان ها - كه اسلام ناميده مى شود - در قرن هفتم ميلادى ظهور كرد. آغاز آن به وسيله ى يك تاجر ثروتمند عرب به نام محمّد بود. او ادّعا مى كرد كه پيامبر است. پيروانى هم در ميان عرب هاى ديگر به دست آورد. وى به آن ها مى گفت كه ايشان براى حكومت همه ى جهان برگزيده شده اند ... كمى پس از مرگ محمّد، تعاليم او در كتابى كه به نام قرآن خوانده شد، ضبط گرديد. اين كتاب به كتاب مقدّس مسلمانان تبديل شد. [5]

    همين پيش داورى هاست كه بسيارى از مردم مغرب زمين را از توجّه به آيين پيغمبر اسلام باز داشته است.

    ولى به اين نكته بايد اذعان كرد كه در پى تأثير و تأثّر فرهنگ ها با يك ديگر، برخى از حقايق قرآن و سنن اسلامى بر تفكّرات محافل شرق شناسى، خواسته يا ناخواسته، اثر گذارده است. لذا در اين جوّ نو، عقيده به يك حكومت واحد جهانى در ذيل اعتقاد به مهدويّت، نه تنها به عنوان يك انديشه ى مذهبى و دينى، بلكه به عنوان يك مسأله ى عميق فكرى و ضرورت اجتماعى قابل طرح است؛ زيرا اصل مهدويّت در نهاد و سرشت همه ى مردم جهان ريشه دارد و - چنان كه گفتيم - هر صاحب عقل و خِردى به اين موضوع اعتراف مى كند كه بايد براى اداره ى تمام جهان، راهبرى دانا و دادگر باشد تا اين آشفتگى ها را يك باره اصلاح كند.

    در عصر كنونى، ارتباط ملّت ها گسترش يافته و تماميّت مرزهاى جغرافيايى مورد هجوم قرار گرفته و شبكه هاى مخابراتى و اینترنتی كم كم جاى آن را گرفته است. اين شبكه ها مرز نمى شناسد و تمامى نقاط جهان كما بيش در تسخير اين وسائل و برنامه ريزان آن ها قرار گرفته است. لذا اصلاح منطقه اى اصلاحى ناپايدار و ضربه پذير خواهد بود و فشارهاى جهانى ارزش هاى مكتبى را به فراموش خواهد سپرد. گستردگى فساد و تباهى و كم رنگ شدن ارزش هاى معنوى و فراوانى دشوارى ها و بحران ها و جنايات و جنگ ها و تباهى ها، ضرورت ظهور نجات دهنده اى الاهى را آشكار مى كند كه با نيروى فوق بشر، توازن بر هم خورده ى جهان را باز گرداند و بشريّت را از اين همه فلاكت و بدبختى برهاند.

    مهاتما گاندى (1869 - 1948م.) رهبر آزادى بخش هند گويد:

    اگر اين جهان نتواند روزى به صورت جهانى واحد در آيد، هيچ ميل ندارم در آن زندگى كنم. [6]

    و جواهر لعل نهرو (1889 - 1963م.)، رهبر پيشين هند، در نامه هاى خود به دخترش، اينديرا گاندى مى نويسد:

    فكر يك دولت بزرگ - كه بر ساير نواحى جهان مسلّط باشد - مخصوص و منحصر به رُم نبود. در چين و در هند قديم نيز همين فكر را مى توانيم يافت... در روزگار قديم، اغلب مردم به صورت فرمان روايان عالم و دولت هاى جهانى فكر مى كردند... اكنون باز يك بار ديگر از تشكيل يك دولت جهانى صحبت مى شود... مشكل است بگوييم كه آيا چنين چيزى در آينده ى نزديك تحقّق خواهد يافت يا نه؛ امّا در هر حال، فعلاً دنيا در وضع بدى است و چنين به نظر مى رسد كه براى غلبه بر بيمارى هاى آن، راه ديگرى جز تشكيل يك چنين حكومت واحد جهانى وجود ندارد. [7]

    عقيده ى اصلاح جهان در پناه يك حكومت واحد جهانى - كه يك انسان صالح و كامل در رأس آن باشد - سابقه اى ديرينه دارد. افلاطون فيلسوف يونانى (3)، جامعه ى ايده آلى را طرح ريزى مى كند كه در آن نه از ظلم و ستم اثرى هست و نه از فقر و بدبختى. غايت نظام سياسى افلاطون پيدايش مدينه ى فاضله است. افراد در آن جامعه به صورت اشتراكى زندگى مى كنند. از نظر افلاطون جامعه ى مطلوب زمانى بوجود مى آيد كه يا زمام داران فيلسوف شوند يا فيلسوفان زمام دار. او در رساله ى پولى تيا - كه در ده كتاب تنظيم شده و با نام جمهور به فارسى ترجمه گرديده است - از كتاب سوم تا كتاب دهم آن، به توصيف مدينه ى فاضله مى پردازد و خصوصيّات مختلف يك شهر ايده آل را بررسى مى كند. وى در كتاب پنجم در ويژگى هاى رهبرى آن شهر مى نگارد:

    مفاسدى كه شهرها را تباه مى كند، بلكه به عقيده ى من به طور كلّى مفاسدِ نوع بشر، هرگز نقصان نخواهد يافت؛ مگر آن گاه كه در شهرها فلاسفه پادشاه شوند يا آنان كه هم اكنون عنوان پادشاهى و سلطنت دارند به راستى و جِدّا در سلك فلاسفه در آيند و نيروى سياسى با حكمت توأما در فردِ واحد جمع شود... تا اين شرايط انجام نشود، هرگز ممكن نيست طرحى كه ما در ضمن اين مباحثه در نظر گرفتيم، از مرحله امكان بگذرد و پا به عرصه ى وجود نهد. [8]

    نيز در مورد زمام داران عصر خويش مى نگارد:

    در ميان تمام افراد بشر حتّى يك فرد هم وجود نداشته و ندارد كه آن قدر خوب باشد كه بتوان به وى اجازه داد تا زندگانى همنوعان خويش را اداره كند. [9]

    سِر توماس مور (1478 - 1535 م.) انديشمند و حقوق دان انگليسى در كتاب خود به نام اُتوپيا - كه در سال 1518 م. منتشر شد - سرزمينى با 54 شهر را در جزيره اى هِلال گونه ترسيم مى كند كه با حكومت شورايى اداره مى شود. در اين مدينه ى فاضله مالكيّت زمين و اموال، عمومى و اشتراكى است؛ زر و زيور قيمت ندارد؛ سكّه و اسكناس ضرب و چاپ نمى شود؛ همه فقط روزى شش ساعت كار مى كنند؛ آموزش و پرورش براى همگان رايگان است؛ فرهنگ مذهبى همراه با آزادى، فضاى جامعه را پوشانيده است؛ گرچه جرايم به شدّت كاهش يافته است؛ باز، در صورت تجاوز به حريم قانون و در پى بررسى عادلانه، كيفر جرائم به طور جدّى انجام مى گيرد؛ امّا با هدف تربيتى. [10]

    در كشور خورشيدى كه توماسو كامپانِلاّ (1568 - 1639 م.) ايتاليايى طرح ريزى كرده، مانند مدينه ى فاضله افلاطون، اين انتظار نهفته است كه تضادّ و دشمنى برچيده شود؛ مقدار كار مساوى باشد و درآمد يك سان تقسيم شود. او شهر آرمانى خود را بر فراز تپّه اى در جزيره ى سيلان ساخته است كه در مجموع هفت دژِ تو در تو و يك معبد مركزى دارد. زندگى اهالى با كارِ همگانى و درآمد اشتراكى و بهره مندى متساوى، به رهبرى حكيمى ربّانى به خوش بختى و نيكى مى گذرد. او در اين شهر امكان تحقّق عدالت و وحدت را در ميان بشر طرح كرده است. [11]

    اگوست كُنت (1798 - 1857 م.) دانشمند و رياضى دان فرانسوى در پايان زندگى تصميم مى گيرد حكومت ايده آل خود را توصيف كند. وى در پى تأسيس مذهبى است كه پرستش بشريّت را - كه خود به عنوان موجود بزرگ مى نامد - اساس آن قرار دهد. از اين رو سعى مى كند تا تمامى آداب مذهبى موجود را با اقتباس از مؤسّسان و مردان بزرگ و سنن ايشان در اين مذهب گرد آورد. به موجب اين مذهب يك هيئت عالى روحانى - كه اعضاى خود را انتخاب مى كنند - با اقتدار مذهبى، علمى و سياسى بايد سرنوشت بشر را هدايت كنند. [12]

    تاگور (4) (1861 - 1941 م.) شاعر هندى در اين زمينه مى گويد:

    ... و اكنون من مرتكب اين گناه نمى شوم كه اعتقادم را نسبت به انسان از دست بدهم و شكست كنونى بشريّت را شكست نهايى بشمارم. من به آينده مى نگرم و زمانى را در نظر دارم كه اين فاجعه ى عظيم به پايان مى رسد؛ تاريخ ورق مى خورد و آسمان دو باره سبك مى گردد و از شهوات تهى مى شود ... شايد سپيده ى اين صبحِ روشن فردا از افق اين سو، از افق شرق، برخيزد كه خورشيد نيز از آن جا مى دمد و در آن هنگام، انسان شكست نايافته ... ميراث از چنگ رفته ى خود را دو باره به چنگ خواهد آورد. [13]

    انديشه ى اداره ى جهان در سايه يك حكومت واحد و صالح سابقه ى ديرينه دارد و بسيارى از متفكّران بدان اشاره كرده اند؛ زيرا عدالت خواهى در نهاد بشر ريشه دارد و كسانى كه در برابر مكتب انبيا سرِ تسليم فرود نياورده اند، به ضرورت تشكيل جامعه اى بدون ظلم و ستم اعتراف كرده اند.

    پيدايش مجامع بينَ الملل و سازمان هاى امنيّت جهانى و تشكيل ارتش پاسدار صلح و سازمان هاى آموزش و پرورش جهانى يونسكو (5) خود واكنشى است به نداى دورنىِ ضرورت پيدايش يك حكومت واحد جهانى كه به تمام هستى با نگاهى يك سان بنگرد و منافع تمام انسان ها را در جاى جاى جهان نظاره كند و در صدد درمان آن برآيد؛ ولى افسوس كه ميان آرمان و تحقّق خارجى چه قدر فاصله است! تنها طرح نيكو كافى نيست؛ بلكه مجرى بيدار و آگاه و دلسوز و به دور از هوا و هوس لازم است كه انديشه ى او تحت فرمان عقل و خرد باشد. كو آن ابر مرد توانا و بَرومند كه بتواند توسن سركش نَفْس بشر را رام كند؟

    موضوع سخن در اين نوشته كاوِش هايى گذرا در آثار انبياى سلف و قرآن كريم و سخنان پيامبر و خاندان معصوم ايشان و اعترافات صاحب نظران اسلامى در بحث موعود امم و دست يابى به تصوير جهان در دوران حاكميّت موعود بر گيتى است؛ بدان اميد كه براى قلب هاى بيدار رهگشا گردد و بر دل هاى افسرده تسلّى بخش باشد!

    از پيش، بايد اقرار كنيم كه قِصّه ى پر غُصه ى محروميّت بشر پيوسته ادامه خواهد يافت تا اين كه باورمندان به خاندان وحى، به سوى خدا روى كنند و از بارگاه احديّت، ظهور آن يگانه ى دوران و موعود روزگاران را بخواهند؛ زيرا خداىِ مهربان تنها آن حضرت را براى نجات انسان ها ذخيره فرموده و همگان را به يارى و نصرت او فرمان داده است.

    حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام در نامه اى به شيخ ابوالحسن علىّ بن حسين بن بابويه، پدر شيخ صدوق، نوشتند:

    « ... و پيوسته شيعيان ما در اندوه خواهند بود تا آن كه فرزندم ظاهر شود؛ همان كسى كه پيغمبر صلى الله عليه و آله وسلم به او بشارت داده است. او زمين را از عدل و داد آكنده مى سازد؛ هم چنان كه از ستم و بيداد پر شده باشد ...» [14]

    بازگشت به فهرست کتاب

    پى نوشت ها

    1 - آلن پيتون، مويه كن اى سرزمين محبوب، ص 353.

    2 - نوشته ى تیبورمند (Tibormend) در سال 1355 ش. با نام جهانى ميان ترس و اميد به فارسى ترجمه شده است.

    3 - على اكبر دهخدا، لغت نامه، ذيل گاليله.

    4 - ادوارد سعيد، شرق شناسى [Orientalism]، ترجمه ى دكتر عبدالرحيم گواهى، صص 511 - 512.

    5 - همان، صص 512 - 513.

    6 - مهاتما گاندى، همه ى مردم برادرند، ترجمه ى محمود تفضّلى، ص 214. اين كتاب، گزيده ى آثار گاندى است كه سازمان يونسكو آن را تحت عنوان همه ى مردم برادرند جمع آورى و در سال 1958 م. منتشر ساخت و به زبان هاى مختلف ترجمه گرديد.

    7 - جواهر لعل نهرو از سال 1930 م. - كه در زندان بود - به تأليف كتاب Glimpses of World History پرداخت. آقاى محمود تفضّلى اين اثر را در ايران با نام نگاهى به تاريخ جهان در سال 1338 ش. به فارسى ترجمه كرده است. مطلب فوق از فصل فكر حكومت جهانى، ج 1، صص 201 - 203 نقل شده است.

    8 - افلاطون، جمهور (Politeia)، ترجمه ى فؤاد روحانى، صص 315 - 316.

    9 - و. م. ميلِر، تاريخ فلسفه ى سياسى، ج 3 ، ص 1246 ؛ به نقل از او: محمّد حكيمى، در فجر ساحل، ص 10.

    10 - توماس مور (Sir Thomas More) ، آرمان شهر (Utopia)، ترجمه ى دكتر بهاء الدّين پازارگاد؛ تاريخ فلسفه ى سياسى، ج 2، صص 579 - 582 ؛ به نقل دكتر غلام حسين تاجرى نسب، مهدويّت در قرآن و سنت، (رساله ى دكترى).

    11 - على اكبر دهخدا، لغت نامه، ذيل نام كامپانلا (Tomasso Campanella)؛ تاريخ در ترازو، دكتر زرين كوب، صص 251 - 253؛ به نقل دكتر غلام حسين تاجرى نسب، مهدويّت در قرآن و سنت، (رساله ى دكترى).

    12 - کنت (August Conte)، شناخت اجتماع، صص 51 به بعد؛ به نقل محمّد حكيمى، در فجر ساحل، ص 11.

    13 - كتاب هفته، شماره ى 10 ، ص 22 ؛ به نقل محمّد حكيمى، در فجر ساحل، ص 23.

    14 - ابن شهر آشوب مازندرانى، مناقب آل أبي طالب، ج 4 ، ص 426: «... وَ لا يَزالُ شِيعَتُنا فِي الْحَزَنِ حَتَّى يَظْهَرَ وَلَدِيَ الَّذي بَشَّرَ بِهِ النَّبِيُّ - صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ - يَمْلاَءُ الاْءرْضَ قِسْطا وَ عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ جَورا وَ ظُلْما ...»

    فصل دوم: فرجام جهان در نگاه پیامبران

    موعود در منظر انبيا عليهم السلام

    انديشه ى مهدويّت و وجود موعودى براى اصلاح همه جهان را نه تنها آيين اسلام طرح كرده، بلكه بشارتى است كه خداوند به همه ى انبيا داده است و تمامى اديان توحيد منادى اين انديشه بوده اند؛ حتّى اين انديشه از اديان توحيدى به آيين هاى غير توحيدى نيز رنگ داده و كيش هايى هم كه به ظاهر منشأ الاهى نداشته اند، به وجود مصلح جهانى اعتراف كرده اند.

    مسيحيان در انتظار آمدن حضرت مسيح، زردشتيان چشم به راه رجعت بهرام ورجاوند، مسيحيان حبشه در انتظار بازگشت پادشاه خود تئودور، هندوان معتقد به بازگشت فيشنو، مجوسيان معتقد به زندگى دو باره ى اوشيدَر، بوداييان در انتظار مجدّد بودا، اسپانيايى ها منتظر پادشاه خود رودزيك و مغولان در انتظار بازگشت چنگيز خان اند. در ميان مصريانِ باستان و چينى ها نيز اين باور وجود دارد. [1]

    جيهن هوگ در كتابى كه در آمريكا با نام Messiahs the Visions and Prophecies for the Second Coming [= مسيح ها در رؤياها و پيشگويى ها براى بازگشت دو باره] منتشر شده، به طور گسترده در زمينه ى بازگشت حضرت مسيح در پندار مسيحيان و ديگر منجى ها در پندار ديگر ملّت ها سخن گفته است [2].

    اساسا اين باور در ميان تمام بشر ريشه ى فطرى دارد و انسان هايى كه به رتبه ى خِرَدْورزى برسند و از اين موهبت الاهى بهره جويند، نمى توانند منكر اصلاح جهان به دست انسانى وارسته شوند و اين همان تحقّق قطعيّت بشارات سفيران آسمانى نسبت به ظهور حضرت مهدى عليه السلام است.

    ما نخست به بشارات باقى مانده از پيامبران پيشين در اصل مهدويّت و معرفى مهدى، اشارتى گذرا مى كنيم و سپس به ترسيم آرمان مهدويّت در آيين اسلام مى پردازيم تا از همگانى بودن اين عقيده، تصوير روشنى ارائه گردد.

    1 - وعده هاى پيامبران پيشين

    كتاب هاى عهديْن قديمى ترين كتب آسمانىِ موجود است كه به پيامبران گذشته عليهم السلام منسوب است. متأسّفانه محتواى اين كتاب ها از دست برد تحريف در امان نمانده و در دوره هاى مختلف، دست هاى آلوده با اغراض دنيوى، حقايق اين كتب را مخدوش كرده اند؛ به ويژه در اوان آشكار شدن پيامبر آخرالزمان، برخى عالمان دنياپرست به منظور نگه داشتن رياست ظاهرى خود، بسيارى از بشارات روشنى را كه بر حضرت محمّد صلى الله عليه و آله وسلم و جانشينان گرامى او دلالت داشت، حذف كردند يا از صراحت انداختند. با اين همه، هنوز هم بشاراتى در همين كتاب ها نسبت به بعثت حضرت خاتم صلى الله عليه و آله وسلم و جانشينان گرامى او باقى مانده است.

    چون امروزه كتب قبل از تورات در دست رس نيست، بررسى خويش را از كتب عهد عتيق آغاز مى كنيم؛ ولى شواهد اسلامى بر اين دلالت دارد كه تمام پيامبران الاهى امّت خويش را به آمدن مهدى موعود بشارت داده اند.

    الف - آيين يهود

    1- تورات، سِفْر پيدايش، باب هفدهم:

    18* و ابراهيم به خدا گفت: كاش كه اسماعيل در حضور تو زيست كند!... 20* [خداوند به ابراهيم فرمود:] و امّا در خصوص اسماعيل، تو را اجابت فرمودم. اينك او را بركت داده بارور گردانم و او را بسيار كثير گردانم. دوازده رئيس از وى پديد آيند و امتّى عظيم از وى به وجود آورم.

    در اين بيان، به 12 رئيس از نسل اسماعيل عليه السلام اشارت شده است كه به زبان عربى امام مى شود و اين كه امّتى عظيم از او به وجود مى آيد. لازم به ياد آورى است كه مترجمان يهود در باز گردان متن عبرى به فارسى، رعايت امانت نكرده و اسم خاص مِأُدْ مِأُدْ را - كه معادل عبرىِ محمّد است - ترجمه كرده اند؛ در حالى كه از الف باى كار ترجمه در تمام زبان ها عدم باز گردان اسامى خاصّ است. در متن عبرىِ سِفْر پيدايش، در آيه ى 20 - كه ترجمه ى فارسى آن گذشت - آمده است:

    وُ لْيِشْماعِئْل شِمَعْتِيْخا هِنِّهْ بِرَغْتِىْ اُثُو وَ هِفْرِيْتِىْ اُثُو وَ هِرْ بِيْتِىْ اُثُو بِمْأُدْ مِأُدْ شِنِيْمْ عاسارْ نِسِيْأِمْ يُوْلِيْدْ وُ نْثَتِّيُوْ لِغُوْىْ غادُلْ.

    و در باره ى اسماعيل شنيدم تو را. اينك من بركت مى دهم او را و بارور مى گردانم او را و زياد مى گردانم او را به محمّد. دوازده مرد مى زايد و مى دهم او را فرقه اى عظيم. [3]

    اگر اين ترجمه را با متن فارسى مقايسه كنيم، مى بينيم مترجم تورات عبارت بِمْأُدْ مِأُدْ را بسيار كثير گردانم ترجمه كرده است؛ در حالى كه:

    اوّلاً، مِأُدْ مِأُدْ اسم عَلَم است و نبايد ترجمه شود!

    ثانيا، ب را هم ترجمه نكرده است.

    ثالثا، از ترجمه ى هِرْ بِيْتِىْ يعنى بركت مى دهم نيز صرف نظر كرده است. اگر كسى مختصر اطّلاعى از زبان عبرى و قوانين و اصول ترجمه داشته باشد، مى فهمد كه مترجم در بازگردان اين عبارت به خطا رفته است.

    رابعا، اگر مترجم مِأُدْ مِأُدْ را اسم خاص ندانسته باشد، باز هم نادرست ترجمه كرده است. او مى بايست چنين مى آورد: «و بركت مى دهم او را به بسيار بسيار!!» و چون اين عبارت در نهايت ركاكت است، مترجم - كه حاضر نشده است محمّد را بنويسد - در متن تورات هم تصرّف نا به جا كرده است! قرآن چه نيكو مى فرمايد:

    «اَلَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أبْنائَهُمْ وَ إنَّ فَرِيقا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ» [4]

    «كسانى كه به آن ها كتاب (تورات) را ارزانى كرديم او (پيامبر خاتم) را مى شناسند؛ هم چنان كه فرزندان خود را و همانا گروهى از ايشان - در حالى كه حقّ را مى دانند - آن را مى پوشانند.»

    خلاصه اين عبارت بشارتى است به حضرت ابراهيم در مورد بركت بخشيدن شجره ى اسماعيلى به سبب پيغمبر اسلام و دوازده جانشين آن حضرت (6). شبيه همين عبارت در دعاى سِمات - كه از ادعيه ى اسلامى است - نيز نقل شده است. مى خوانيم:

    «وَ بِبَرَكاتِكَ الَّتي بارَكْتَ فِيها عَلَى إبْراهِيمَ خَلِيلِكَ - عَلَيْهِ السَّلامُ - في أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.» [5]

    «و (تو را) به بركت هايت (سوگند مى دهم) كه در آن بر ابراهيم دوست خودت -

    Enjoying the preview?
    Page 1 of 1